محمدرضا شفیعی کدکنی: باران ! سرود دیگری سر کن من نیز می دانم که در این سوک
❈۱❈
باران ! سرود دیگری سر کن
من نیز می دانم که در این سوک
یاران را
یارای خاموشی گزیدن نیست
❈۲❈
اما تو می دانی که در این شب
دیوارهای خسته را
تاب شنیدن نیست
من نیز می دانم که یاران شقایق را
❈۳❈
دستی بنفرین
از ستک صبح پرپر کرد
من نیز می دانم که شب افسانه ی خود ر ا
در گوش بیداران مکرر کرد
❈۴❈
اما نمی گویم
دیگر نخواهد رست در این باغ
خونبرگ آتشبوته ای
چون قامت یاد شهیدانش
❈۵❈
یا گل نخواهد داد
پیوند دست ناامدیانش
باران ! سرود دیگری سر کن
شعر تو با این واژگان شسته
❈۶❈
غمگین است
ترجیع محزون تو
امشب نیز
چون ترجیع دوشین است
❈۷❈
شعری به هنجاری دگر بسرای
آوای خود را پرده دیگر کن
باران ! سرود دیگری سر کن
کامنت ها