گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محمدرضا شفیعی کدکنی:هیچ کس هست که با قطره ی باران امشب همسرایی کند و روشنی گل ها را

❈۱❈
هیچ کس هست که با قطره ی باران امشب همسرایی کند و روشنی گل ها را
بستاید تا صبح که براید خورشید ؟
❈۲❈
هیچ کس هست که در نشئه ی صبح ساغر خود را بر ساغر آلاله زند
به لب جوباران و بنوشد همه جامش را
❈۳❈
شادی کام گیاهی که ننوشیده از ابر کویر ساغر روشنی باران ؟
هیچ کس هست که با باد بگوید در باغ
❈۴❈
آشیان ها را ویرانه مکن جوی
آبشخور پروانه ی صحرا را آشفته مدار
❈۵❈
و زلالش را کایینه ی صد رنگ گل است
با سحرگاهان بیگانه مکن هیچ کس هست که از خط افق
❈۶❈
گرد صحرا را دریا را
مرزی بکشد نگذارد که عبور شیطان
❈۷❈
از پل نقره ی موج عصمت سبز علقزاران را
تیره و نحس و شب آلود کند ؟ هیچ کس هست در اینجا که بگوید
❈۸❈
من روحی هستی را
در روشنی سوسن ها و مزامیر گل داوودی
❈۹❈
بهتر از مسجد یا صومعه می بینم ؟ هیچ کس هست که احساس کند
لطف تک بیتی زیبایی را که خروس شبگیر
❈۱۰❈
می سراید گه گاه ؟ هیچ کس هست
که اندیشه ی گل ها را از سرخ و کبود
❈۱۱❈
بنگرد صبح در آیینه ی رود یا یکی هست
درین خانه که همسایه شود
❈۱۲❈
با سرودی که شفق می خواند بر لب ساحل بدرود و درود ؟

فایل صوتی از زبان برگ مزامیر گل داوودی

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها