محمدرضا شفیعی کدکنی:بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
❈۱❈
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند
❈۲❈
بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
پیام روشن باران
ز بام نیلی شب
❈۳❈
که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
ز خشک سال چه ترسی
که سد بسی بستند
نه در برابر آب
❈۴❈
که در برابر نور
و در برابر آواز
و در برابر شور
در این زمانه ی عسرت
❈۵❈
به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
زلال تر از آب
❈۶❈
تو خامشی که بخواند ؟
تو می روی که بماند ؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
از این گریوه به دور
❈۷❈
در آن کرانه ببین
بهار آمده
از سیم خاردار
گذشته
❈۸❈
حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
هزار آینه جاری ست
هزار اینه
اینک
❈۹❈
به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
زمین تهی دست ز رندان
همین تویی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
❈۱۰❈
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
کامنت ها