محمدرضا شفیعی کدکنی:ابر است و باران و باران پایان خواب زمستانی باغ
❈۱❈
ابر است و باران و باران
پایان خواب زمستانی باغ
آغاز بیداری جویباران
سالی چه دشوار سالی
❈۲❈
بر تو گذشت و توخاموش
از هیچ آواز و از هیچ شوری
بر خود نلرزیدی و شور و شعری
در چنگ فریاد تو پنجه نفکند
❈۳❈
آن لحظه هایی که چون موج
می بردت از خویش بی خویش
در کوچه های نگارین تاریخ
وقتی که بر چوبه ی دار
❈۴❈
مردی
به لبخند خود
صبح را فتح می کرد
و شحنه ی پیر با تازیانه
❈۵❈
می راند خیل تماشاگران را
شعری که آهسته از گوشه ی راه
لبخند می زد به رویت
اما تو آن لحظه ها را
❈۶❈
به خمیازه خویشتن می سپردی
وان خشم و فریاد
گردابی از عقده ها در گلویت
آن لحظه ی نغز کز ساحلش دور گشتی
❈۷❈
آن لحظه یک لحظه ی آشنا بود
آه بیگانگی با خود است این
یا
بیگانگی با خدا بود ؟
❈۸❈
وقتی گل سرخ پر پر شد از باد
دیدی و خاموش نشستی
وقتی که صد کوکب از دور دستان این شب
در خیمه ی آسمان ریخت
❈۹❈
تو روزن خانه را بر تماشای آن لحظه بستی
آن مایه باران و آن مایه گل ها
دیدار های تو را از غباران شب ها و شک ها
شستند
❈۱۰❈
با این همه هیچ هرگز نگفتی
دیدار های تو با آینه روزها
آها
در لحظه هایی که دیدار
❈۱۱❈
در کوچه ی پار و پیرار
از دور می شد پدیدار
دیگر تو آن شعله ی سبز
وان شور پارینه را کشته بودی
❈۱۲❈
قلبت نمی زد که آنک
آن خنده ی آشکارا
وان گریه های نهانک
آن لحظه ها
❈۱۳❈
مثل انبوه مرغابیان
و صفیر گلوله
از تو گریزان گذشتند
تا هیچ رفتند و درهیچ خفتند
❈۱۴❈
شاید غباری
در آیینه ی یادهایت
نهفتند
بشکن طلسم سکون را
❈۱۵❈
به آواز گه گاه
تا باز آن نغمه ی عاشقانه
این پهنه را پر کند جاودانه
خاموشی ومرگ آیینه ی یک سرودند
❈۱۶❈
نشنیدی این راز را از لب مرغ مرده
که در قفس جان سپرده
بودن
یعنی همیشه سرودن
❈۱۷❈
بودن : سرودن ‚ سرودن
زنگ سکون را زدودن
تو نغمه ی خویش را
در بیابان رها کن
❈۱۸❈
گوش از کران تا کرانها
آن نغمه را می رباید
باران که بارید هر جویباری
چندان که گنجای دارد
❈۱۹❈
پر می کند ذوق پیمانه اش را
و با سرود خوش آب ها می سراید
وقتی که آن زورق بزرگ
برگ گل سرخ
❈۲۰❈
در آب غرقه می شد
صد واژه منقلب بر لبانت
جوشید و شعری نگفتی
مبهوت و حیران نشستی
❈۲۱❈
یا گر سرودی سرودی
از هیبت محتسب واژگان را
در دل به هفت آ ب شستی
صد کاروان شوق
❈۲۲❈
صد دجله نفرت
در سینه ات بود ام نهفتی
ای شاعر روستایی
که رگبار آوازهایت
❈۲۳❈
در خشم ابری شبانه
می شست از چهره ی شب
خواب در و دار و دیوار
نام گل سرخ را باز
❈۲۴❈
تکرار کن باز تکرار
کامنت ها