محمدرضا شفیعی کدکنی: در آینه دوباره نمایان شد با ابر گیسوانش در باد
❈۱❈
در آینه دوباره نمایان شد
با ابر گیسوانش در باد
باز آن سرود سرخ اناالحق
ورد زبان اوست
❈۲❈
تو در نماز عشق چه خواندی ؟
که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز
❈۳❈
پرهیز می کنند
نام تو را به رمز
رندان سینه چاک نشابور
در لحظه های مستی
❈۴❈
مستی و راستی
آهسته زیر لب
تکرار می کنند
وقتی تو
❈۵❈
روی چوبه ی دارت
خموش و مات
بودی
ما
❈۶❈
انبوه کرکسان تماشا
با شحنه های مامور
مأمورهای معذور
همسان و همسکوت ماندیم
❈۷❈
خاکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که برد
مردی ز خاک رویید
❈۸❈
در کوچه باغ های نشابور
مستان نیم شب به ترنم
آوازهای سرخ تو را باز
ترجیع وار زمزمه کردند
❈۹❈
نامت هنوز ورد زبان هاست
کامنت ها