گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محمدرضا شفیعی کدکنی:هر شاخه به جای گل برآورده ست از ساقه ی سبز برگهای خون

❈۱❈
هر شاخه به جای گل برآورده ست از ساقه ی سبز برگهای خون
هر خار زبان کفر صحرایی ست کز خشم سوی تو آمده بیرن
❈۲❈
هان ای مزدا ! در اینشب دیرند تنها منم آن که مانده ام بیدار
وین خیل اسیر بندگان تو چون گله ی خوش چرای بی چوپان
❈۳❈
دردره ی خواب ها رها گشتند زین گونه غریب رهرو شبخوان
در برج ملول شهر می خواند کنون که باغ هیچ پنداری
❈۴❈
گلهای سپید و روش ایمان با شرم و شمیم خود نمی روید
پیغمبرک سپیده ی کاذب از ایه ی نور خود چه می گوید ؟
❈۵❈
دامان حریر آسمان شب سوراخ شده ست و می فتد گه گاه
زان روزنه سکه ی شهابی خرد شبخوان غریب برج می خواند
❈۶❈
دیری ست که دست انتظار من بر شانه ی این سکوت خشکیده ست
آزاد کن از دریچه ی فردا این خسته ی شهر بند غربت را
❈۷❈
هان ای مزدا ! در این شب دیرند بگشای دریچه ی اجابت را
از رقص و سماع سبز شاخ بید شوری افتاد در سکوت باغ
❈۸❈
باد سحری گشت و با عشوه زد جامه سبز اشن را یکسو
وان آستر سپید زیباش در دیده ی رهروان نمایان شد
❈۹❈
صبح است گشوده چهره بر آفاق دیگر ز سکوت برج پیر شهر
آواز غریب رهرو شبخوان با باد سحرگهان نمی اید
❈۱۰❈

فایل صوتی شبخوانی شبخوانی

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها