محمدرضا شفیعی کدکنی:دوباره گفتمش آری به راه دور و درازش
❈۱❈
دوباره گفتمش آری
به راه دور و درازش
زبان تشنه برآورده هر طرف خاری
ز خشم و نفرت و کین
❈۲❈
دهان گشوده به دشنام هر کران غاری
چه خواب بود خدایا که دوش من دیدم
کویر سوخته ای آسمان شعله وری
به هر کرانه کمینگاه اهرمن دیدم
❈۳❈
گشود پیر معبر لبان خشک ز هم
نگاه منتظرش رفته تا کرانه دور
تو را گزارش رویا نشانه ها دارد
ز روشنان افق ها در آن سوی شب کور
❈۴❈
فروغ شعله ی فانوس آبیاران باز
درون جنگل تاریک دود می لرزد
نگین سربی انگشتر فلزی پل
دوباره باز در انگشت رود می لرزد
❈۵❈
به انتظار عزیز کویر ها سوگند
که دشت ها همه شاداب و بارور گردند
به اعتماد نجیب برزگ ها سوگند
که باغ ها همه سرشار بار و بر گردند
❈۶❈
کامنت ها