محمدرضا شفیعی کدکنی:در اینجا کس نمی فهمد زبان صحبت ما را مگر ایینه دریابد حدیث حیرت ما را
❈۱❈
در اینجا کس نمی فهمد زبان صحبت ما را
مگر ایینه دریابد حدیث حیرت ما را
سزد گر اشک لرزان و نگاه آرزو گویند
به جانان با زبان بی زبانی حالت ما را
❈۲❈
نهانی با خیالت بزم ما ایینه بندان بود
به هم زد دود آه دل صفای خلوت ما را
...
خزان گلچین کند این باغهای حسرت ما را
❈۳❈
نمی سازند با این تنگنای عالم هستی
بلند است آشیان مرغان اوج همت ما را
سری بر زانوی غم داشتم در کنج تنهایی
کمینگاه جنون کردی مقام عزلت ما را
کامنت ها