محمدرضا شفیعی کدکنی: شد مدتی و یاد تو شد همنشین مرا دارد وفای او همه جا شرمگین مرا
❈۱❈
شد مدتی و یاد تو شد همنشین مرا
دارد وفای او همه جا شرمگین مرا
جز داغ او که گرم گرفته ست با دلم
یک تن نداشت پاس محبت چنین مرا
❈۲❈
فیض وصال یار به تردامنان رسد
این ماجرا ز شبنم و گل شد یقین مرا
آن خار خشک سینه دشتم که فیض ابر
نسترد گرد حسرت و غم از جبین مرا
❈۳❈
کردی به سان قامت فواره ام نگون
ای همت بلند زدی بر زمین مرا
کامنت ها