محمدرضا شفیعی کدکنی: من می روم ز کوی تو و دل نمی رود این زورق شکسته ز ساحل نمی رود
❈۱❈
من می روم ز کوی تو و دل نمی رود
این زورق شکسته ز ساحل نمی رود
گویند دل ز عشق تو برگیرم ای دریغ
کاری که خود ز دست من و دل نمی رود
❈۲❈
گر بی تو سوی کعبه رود کاروان ما
پیداست آن که جز ره باطل نمی رود
در جست وجوی روی تو هرگز نگاه من
بی کاروان اشک ز منزل نمی رود
❈۳❈
خاموش نیستم که چه طوطی و آینه
آن روی روشنم ز مقابل نمی رود
کامنت ها