گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محمد بن منور:خواجه عبدالکریم که خادم خاص شیخ بود گفت روزی درویشی مرا نشانده بود تا از حکایتهای شیخ ب...

خواجه عبدالکریم که خادم خاص شیخ بود گفت روزی درویشی مرا نشانده بود تا از حکایتهای شیخ برای او می‌نوشتم. چون پیش شیخ رسیدم گفت چه کار می‌کردی؟ گفتم درویشی حکایتی چند خواست از آن شیخ، می‌نوشتم، شیخ گفت یا عبدالکریم حکایت نویس مباش چنان باش کی از تو حکایت کنند و درین سخن چند فایده است: یکی آنک شیخ بفراست بدانست که خواجه عبدالکریم چه کار می‌کند، دوم تأدیب او کی چگونه باش، سوم آنک نخواست کی حکایت کرامات او بنویسد و باطراف برند و مشهور شود چنانک دعا گوی در اول کتاب آورده است کی مشایخ کتمان حالات خویش کرده‌اند.

فایل صوتی اسرار التوحید حکایت شمارهٔ ۱۰۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مجید سنجری
2023-04-24T17:59:12.9645604
حکایت خواجه عبدالکریم خادم خاص شیخ ما ابوسعید قدس الله روحه العزیز بود، گفت: روزی درویشی مرا بنشانده بود تا از حکایتهای شیخ ما او را چیزی می‌نوشتم. کسی بیامد که «شیخ ترا می‌خواند.» برفتم. چون پیش شیخ رسیدم، شیخ پرسید که «چه کار می‌کردی؟» گفتم: «درویشی حکایتی چند خواست، از آنِ شیخ، می‌نوشتم.» شیخ گفت: «ای جاکش! حکایت‌نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند.»#اسرارالتوحید ، بخش [جلد] اول، باب دوم: فصل اول، ص ۱۸۷تصحیح #شفیعی_کدکنی ، تهران: آگاه، چاپ سوم: ۱۳۷۱