محمد بن منور:شیخ ما گفت قدس اللّه روحه العزیز کی در آن وقت کی ما بآمل رفتیم، یک روز پیش شیخ بوالعباس...
شیخ ما گفت قدس اللّه روحه العزیز کی در آن وقت کی ما بآمل رفتیم، یک روز پیش شیخ بوالعباس قصاب نشسته بودیم، دو کس درآمدند و پیش وی بنشستند و گفتند یا شیخ ما را با یکدیگر سخنی میرفته است یکی میگوید کی اندوه ازل تمامتر و دیگری میگوید کی شادی ازل و ابد تمامتر. اکنون شیخ چه فرماید؟ شیخ بوالعباس دست بروی فرود آورد و گفت الحمدلله که منزلگاه پسر قصاب نه اندوه است و نه شادی لَیسَ عِنْدَ رَبِّکُم صَباحٌ وَلامَساءٌ. اندوه و شادی صفت تست و هرچ صفت تست محدث است و محدث را بقدیم راه نیست. پس گفت پسر قصاب بندۀ خدایست در امر و نهی و رهی مصطفی در متابعت سنت، و اگر کسی دعوی راه جوانمردان میکند گواهش اینست و اینک گفتم نه آلت پیرزنانست و لکن مصاف گاه جوانمردان است. چون هر دو بیرون شدند پرسیدیم کی این هر دو کی بودند؟ گفت یکی بوالحسن خرقانی بود ودیگر بوعبداللّه داستانی.
کامنت ها