گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محمد بن منور:آورده‌اند کی شیخ ناتوان شده بود، طبیبی را حاضر آوردند تا شیخ را مداوا کند. مگر طبیب گبر...

آورده‌اند کی شیخ ناتوان شده بود، طبیبی را حاضر آوردند تا شیخ را مداوا کند. مگر طبیب گبر بود، چون به شیخ رسید خواست کی دست بر نبض شیخ نهد، شیخ حسن را گفت ای حسن ناخن پیرا بیار و ناخن او بازکن و موی لبش باز کن و در کاغذی پیچ و بوی ده که ایشان را عادت نباشد که بیندازند وآبی بیار تا دست بشوید. آن طبیب متحیر می‌نگریست و زهره نداشت کی خلاف کردی، چون آنچ شیخ فرمود بجای آوردم طبیب دست بر دست شیخ نهاد. شیخ دست بگردانید و دست وی بگرفت و یک ساعت نگاه داشت پس رها کرد. طبیب برخاست کی بشود، تا بدر خانقاه می‌شد و باز پس می‌نگریست. شیخ آواز داد کی چند از پس نگاه کنی کی ترا بنگذارند کی بروی! آن گبرباز گشت و بدست شیخ مسلمان شد و جملۀ خویشان او ایمان آوردند.

فایل صوتی اسرار التوحید حکایت شمارهٔ ۴۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها