محیط قمی:شکر خدا که از اثر بخت کامکار نخل امید را ثمر عیش گشت بار
❈۱❈
شکر خدا که از اثر بخت کامکار
نخل امید را ثمر عیش گشت بار
ز الطاف بی شمار شهنشاه دادگر
گردید سرفراز امیر بزرگوار
❈۲❈
شاه زمانه ناصر دین شه که خسروان
سازند خاک مقدم او تاج افتخار
دارد گدای درگه وی ننگ از شهی
آید مقیم خدمت او را زخلد عار
❈۳❈
یک ذره ی زنور رُخش انجم سپهر
یک رشحه ی ز ابر کفش گوهر بحار
آمد نمونه سخطش موسم سموم
باشد نشان خلق خوشش فصل نوبهار
❈۴❈
محکوم حکم محکم او هر چه حکمران
مقهور بخت قاهر وی آن چه بختیار
گر چه کتاب مدح شهنشه مطوّل است
مدّاح عقل کرده به یک بیت اختصار
❈۵❈
تا می کند خدای خدایی شهست شاه
تا ذات باقی است بود سایه برقرار
بر صِهر خویش دوست محمد که بر درش
سایند روی عجز امیران روزگار
❈۶❈
بخشید خلعتی که معیّر تویی سپس
چون دید نقد طینت او کامل العیار
خلعت نه آفتابی بر پیکر سپهر
خلعت نه گلستانی بر سر و جویبار
❈۷❈
هم از شعاع شمسه ی او مهر شرمگین
هم از ضیاء گوهر او ماه شرمسار
نسّاج لطف بافته او را به دست مهر
پودش زحشمت آمده تارش زاقتدار
❈۸❈
خیاط جود دوخته با سوزن کرم
از رشته ی عنایت و احسان و اعتبار
جاوید باد خلعت شه در بر امیر
فرخنده و مبارک چون رأی شهریار
❈۹❈
چون یافت صافی او مخزن خلوص
از بخشش شهانه نمودش خزانه دار
فرمود کی امیر جوان بخت فخر کُن
بر چاکران پیر تو را باشد افتخار
❈۱۰❈
بابت رسانده خدمت خود را به منتها
هان ابتدای خدمت تو است ای خجسته کار
زیبد به مژگانی این مژده دوستانش
سازند سیم و زر سر تن جان و دل نثار
❈۱۱❈
چون مدحتش نیاری گفتن تو ای محیط
بر گو دعای او را پنهان و آشکار
یا رب به قرب و منزلت و جاه پنج تن
یا رب به جاه و مرتبه و شاه هشت و چار
❈۱۲❈
پاینده دار دولت او تا به روز حشر
پیوسته دار عزّت او تا صف شمار
کردند ساکنان جنابش مقیم خلد
باشند حاسدان جنابش مکین نار
کامنت ها