محیط قمی:جم رفت و نماند از وی، بر جای به جز جامی می ده که جهان را نیست، جز نیستی انجامی
❈۱❈
جم رفت و نماند از وی، بر جای به جز جامی
می ده که جهان را نیست، جز نیستی انجامی
گر رند و خراباتی، گشتم مکنیدم عیب
کز زهد فروشی هیچ، حاصل نشدم کامی
❈۲❈
بد نام تری از من، در حلقه ی رندان نیست
هر لحظه بود دلقم، جایی گرو جامی
شوریده دلی دارم وز هر طرفی شوخی
گسترده پی صیدش از زلف سیه دامی
❈۳❈
تنها نفکند از بام، طشت من سودایی
هر دم فکند عشقش، طشتی زلب بامی
پیوسته نمایندم، خوبان ز رخ و گیسو
شامی زپی صبحی، صبحی ز پی شامی
❈۴❈
رو کسب قناعت کن تا با زرهی ای دل
از منِّت هر خاصی، از طعنه ی هر عامی
جز احمد و ال او، ما را به دو عالم نیست
از کس طمع لطفی یا دیده ی انعامی
❈۵❈
مانند «محیط» امروز در شهر نمی باشد
قلّاش نظر بازی، دُردی کش بد نامی
بی ساقی آتش دست، بی باده ی آتش وش
کی رام شود شوخی، کی پخته شود خامی
کامنت ها