محیط قمی:عشق بخشنده مرا حشمت و جاه عجبی از دل و آه سحر ملک و سپاه عجبی
❈۱❈
عشق بخشنده مرا حشمت و جاه عجبی
از دل و آه سحر ملک و سپاه عجبی
رهنما عشق بود راه طلب ملک فنا
رهنمای عجبی دارم و راه عجبی
❈۲❈
شرف خدمت درویش گرت دست دهد
مده از کف که بود حشمت و جاه عجبی
تخت درویش بود عرش و کله سایه ی دوست
دارد این بی سر و پا، تخت و کلاه عجبی
❈۳❈
تاک سر سبز نماناد که ای فرخ شاخ
دفع آفات ریا راست پناه عجبی
شرق تا غرب بگیرد، به یکی آه سحر
دارد این شاه جهان گیر، سپاه عجبی
❈۴❈
پیر روشن دل ما گفت ز زاهد بگریز
کین تبه حال بود نامه سیاه عجبی
دعوی پاک دلی دارم بر صدق مقال
هست آلودگی خرقه گواه عجبی
❈۵❈
شد کدر آیینه ی روی تو زآه دل من
برکشیدم زدل سوخته آه عجبی
مهر من گشت فزونتر به تو خطت چو دمید
رست در باغ رخت مهر گیاه عجبی
❈۶❈
رخت در سایهٔ الطاف شه مردان کش
که بود سایهٔ این شاه پناه عجبی
شه مردان علی است و سپهش درویشان
چشم بد دور بود شاه و سپاه عجبی
❈۷❈
پیش دارد سفر عشق و ره دیر «محیط»
خوش مبارک سفری باشد و راه عجبی
کامنت ها