محیط قمی:بنگر صفای جام و می لعل فام را کز باده فرق می نتوان کرد، جام را
❈۱❈
بنگر صفای جام و می لعل فام را
کز باده فرق می نتوان کرد، جام را
نازم به بزم دُردکشان کز فروغ جام
از هم تفاوتی نبود، صبح و شام را
❈۲❈
در طی راه عشق چو خامند، پختگان
اندیشه کن که حال چگونه است خام را
تحصیل نام، از در میخانه کی توان
طوفان خم به باد دهد، ننگ و نام را
❈۳❈
انصاف خواهمی زتو، هرگز شنیده ای؟
عاقل به اختیار کند، ترک کام را
ما را غرض زباده، شراب ولایت است
نی باده ای که آمده مقصد، عوام را
❈۴❈
دی بر در سرای مغان، ازدحام بود
پرسیدم از مُغی، سبب ازدحام را
گفتا که هست عید و به عیدانه، پیر دیر
بنموده وقف دُردکشان، رطل و جام را
❈۵❈
میلاد فر خجسته ی ساقی کوثر است
آمد نوید فتح و بشارت، گرام را
سلطان اولیاء، شه مردان که حُب او
شرط قبول گشته صلوة و صیام را
❈۶❈
مولود شد به کعبه و عزّ و شرف فزود
حجر و حطیم و زمزم و رکن و مقام را
اِحرام طوف درگه او هر که بست یافت
اجر هزار عمره و حجّ تمام را
❈۷❈
بر خاک آستانهٔ وی هر که جبهه سود
دریافت حق واقعیِ استلام را
بین صفا و مروهٔ درگاه و روضه اش
کن سعی کسب روضهٔ دارالسلام را
❈۸❈
می کُن وقوف، در عرفات ولای او
جویی اگر سلامت یوم القیام را
مقصد ز رمیِ جَمْر، تبری زخصم اوست
کین شیوه شاهد است، تولای تام را
❈۹❈
قربانی منای تقرب، که فُزت گفت
دید از شراب وصل، لبالب چو جام را
بعد از ثنای شاه ولایت علی، رواست
گفتن مدیح صدر فلک احتشام را
❈۱۰❈
ز آن رو که عرض مدحت مولی نمودن است
در کیش اهل عشق، ستودن غلام را
آن خواجهٔ کریم که زد جاودان صلا
بر خوان جود و فضل و کرم، خاص و عام را
❈۱۱❈
فرزانه صدر اعظم اشرف که شه سپرد
در کفّ او زمام تمام انام را
در دفع خصم مملکت و حفظ داد و دین
کلکش نموده کار بُرنده حسام را
❈۱۲❈
ز آن شد امین سلطان، کز پای گوهری
جز در ره امانت، ننهاده گام را
دایم «محیط» از کرم شاه اولیاء
خواهد دوام دولت صدرالکرام را
کامنت ها