محیط قمی:ای چهر بر فروخته ات، لاله زار عمر بازآ که بی رخ تو خزان شد بهار عمر
❈۱❈
ای چهر بر فروخته ات، لاله زار عمر
بازآ که بی رخ تو خزان شد بهار عمر
عمرت دراز باد که آمد طرب فزا
با یاد روی و موی تو لیل و نهار عمر
❈۲❈
سرو و گلی نیامده چون عارض و قدت
در گلشن زمانه و در جویبار عمر
صبر و قرار عمر، تو بودی و بی تو رفت
از کف زمام طاقت و صبر و قرار عمر
❈۳❈
هر دم که بی تو می گذرد دیده جای اشک
خون گریدا به حال من زار و کار عمر
آشفته تر زطره ی تو گشته حال من
آشفته تر زحالت من، روزگار عمر
❈۴❈
تاری اگر زطره ی تو افتدم، به چنگ
آید به دولت تو به دست، اختیار عمر
هرکس که دید روز وداع تو واقف است
بر بی دلان چه می گذرد، از گذار عمر
❈۵❈
هر دم که بی حضور عزیزان به سر رود
انصاف، خواندنش نتوان از شمار عمر
به گرفته دل غبار کدورت زهستیم
کو نیستی که شویَدم از دل غبار عمر
❈۶❈
جز کشتگان دوست که جاوید زنده اند
جاوید بر نخورده کس از شاخسار عمر
غفلت نگر که پیک اجل در رسید و باز
دل بسته ای به دولت بی اعتبار عمر
❈۷❈
فهم سخن اگر ننمایی، شگفت نیست
هوشت زسر ربوده می خوشگوار عمر
خواهی زخواب غفلت، بیدار شد ولی
صهبای مرگ بشکندت، چون خمار عمر
❈۸❈
با رشته ی ولای بتولش، چو بستگی است
از هم گسسته می نشود، پودر و تار عمر
خورشید آسمان ولایت که پرتوی
ز انوار او است شمس وجود نهار عمر
❈۹❈
هر تن که عاری است زتشریف مهر او
باشد دو روزه صحبت او ننگ و عار عمر
اوقات عمر صرف ثنایش کنم که هست
این شیوه مایه ی شرف و افتخار عمر
❈۱۰❈
گر هیچ یادگار نباشد «محیط» را
این نغز گفته بس بودش یادگار عمر
کامنت ها