محیط قمی:آگهی دیگر چهها ای غارت جان کردهای زلف را آشفته و خلقی پریشان کردهای
❈۱❈
آگهی دیگر چهها ای غارت جان کردهای
زلف را آشفته و خلقی پریشان کردهای
بر رخ خورشیدوَش افکندهای مشکین نقاب
روز ما را تیرهتر، از شام هجران کردهای
❈۲❈
ای کمانابرو، ز شرّ غمزهات افغان که باز
رخنهها ز آن ناوک دلدوز، در جان کردهای
تا تو ای سرو خرامان، از کنارم رفتهای
جوی خون از دیدهای جاری به دامان کردهای
❈۳❈
چشم بد دور از وجودت باد کز رخسار و قد
بزم ما را غیرت گلزار و بستان کردهای
تا گشودستی به شکرخنده لعل روحبخش
خون ز حسرت در دل لعل بدخشان کردهای
❈۴❈
ای عزیز مصر خوبی یوسف جان را اسیر
در، چه سیمین زنخ چون ماه کنعان کردهای
مردمان گویند، بوسی را به صد جان میدهی
گر چنین باشد نگارا، خوب ارزان کردهای
❈۵❈
ای بلای جان دمی بنشین که تا برخاستی
فتنهها برپا از آن بالای فتان کردهای
زان چه کردستی عیان گفتیم جانا شمهای
لیک در عالم بسی آشوب پنهان کردهای
❈۶❈
ای امین خلوت شه، فخر کن بر عالمی
زان که عمری خدمت سلطان دوران کردهای
خواستی تا همت از طبع امینی ای محیط
شهره خود را در سخن چو سلمان کردهای
❈۷❈
گر وجودت کیمیا گردد، عجب منمای چون
جبههسایی در ره خسرو، فراوان کردهای
ناصرالدین شه که گردون گویدش ای شهریار
حلقهٔ فرماندهی در گوش کیوان کردهای
کامنت ها