محیط قمی:نوبهار آمد و باد سحری غالیهبوست گاه طرف چمن و سایهٔ بید و لب جوست
❈۱❈
نوبهار آمد و باد سحری غالیهبوست
گاه طرف چمن و سایهٔ بید و لب جوست
خیز تا بهر تفرّج سوی گلزار رویم
که صبا غالیهافشان و زمین غالیهبوست
❈۲❈
مشکبو از چه سبب شد نفس باد بهار
مگر این مونس جان همدم آن حلقهٔ موست
در رُخش پرتو خورشید بود سایهفکن
چشم بد دور ز بس دلبر من آینهروست
❈۳❈
روز عید است و مرا از کرم شاه جهان
یار در منظر و گل در بر صهبا به سبوست
بر شهنشاه جهان سایهٔ یزدان نوروز
باد فرخنده و بر هرکه ز جان بندهٔ اوست
❈۴❈
ناصرالدین شه قاجار خداوند ملوک
که نکومقدم و والاهمم و نیکوخوست
ابدالدّهر بماناد که در دولت او
هرکه را مینگرم وضع خوش و حال نکوست
❈۵❈
تا به فیروزی بر تخت شهی کرده جلوس
ساحت ملک ز یُمن قدمش چون مینوست
کامنت ها