گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

❈۱❈
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی‌نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
❈۲❈
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است
❈۳❈
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
❈۴❈
جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین پروردهٔ کنار رسول خدا حسین
❈۵❈
کشتی شکست‌خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون تپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا
❈۶❈
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
❈۷❈
بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا
❈۸❈
آه از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
❈۹❈
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
❈۱۰❈
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی
❈۱۱❈
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست عالم تمام غرقه دریای خون شدی
❈۱۲❈
گر انتقام آن نفتادی به روز حشر با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی
آل نبی چو دست تظلم برآورند ارکان عرش را به تلاطم درآورند
❈۱۳❈
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
❈۱۴❈
آن در که جبرئیل امین بود خادمش اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
پس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ها افروختند و در حسن مجتبی زدند
❈۱۵❈
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشهٔ ستیزه در آن دشت کوفیان بس نخل‌ها ز گلشن آل عبا زدند
❈۱۶❈
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو فریاد بر در حرم کبریا زدند
❈۱۷❈
روح‌الامین نهاده به زانو سر حجاب تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید
❈۱۸❈
نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب از بس شکست‌ها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
❈۱۹❈
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد چون این خبر به عیسی گردون‌نشین رسید
❈۲۰❈
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش از انبیا به حضرت روح‌الامین رسید
کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار تا دامن جلال جهان‌آفرین رسید
❈۲۱❈
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال او در دلست و هیچ دلی نیست بی‌ملال
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند
❈۲۲❈
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آید ز آستین چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
❈۲۳❈
آه از دمی که با کفن خون‌چکان ز خاک آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند
❈۲۴❈
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا در حشر صف زنان صف محشر به هم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
❈۲۵❈
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
❈۲۶❈
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار
❈۲۷❈
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود شد سرنگون ز باد مخالف حباب‌وار
❈۲۸❈
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل گشتند بی‌عماری و محمل شترسوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار
❈۲۹❈
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد
❈۳۰❈
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهویی از دشت پا کشید هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
❈۳۱❈
شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد بر زخم‌های کاری تیغ و سنان فتاد
❈۳۲❈
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین او سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد
❈۳۳❈
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
❈۳۴❈
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
❈۳۵❈
این غرقه محیط شهادت که روی دشت از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
❈۳۶❈
این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب تپان که چنین مانده بر زمین شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
❈۳۷❈
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین ما را غریب و بی‌کس و بی‌آشنا ببین
❈۳۸❈
اولاد خویش را که شفیعان محشرند در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون آستین‌فشان واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
❈۳۹❈
نی نی ورا چو ابر خروشان به کربلا طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تن‌های کشتگان همه در خاک و خون نگر سرهای سروران همه بر نیزه‌ها ببین
❈۴۰❈
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام یک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلتان به خاک معرکهٔ کربلا ببین
❈۴۱❈
یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
❈۴۲❈
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم که از این شعر خون‌چکان در دیده اشک مستمعان خون ناب شد
❈۴۳❈
خاموش محتشم که از این نظم گریه‌خیز روی زمین به اشک جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
❈۴۴❈
خاموش محتشم که به سوز تو آفتاب از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد
❈۴۵❈
تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای وز کین چه‌ها درین ستم‌آباد کرده‌ای
❈۴۶❈
بر طعنت این بس است که با عترت رسول بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای
ای زادهٔ زیاد نکرده‌ست هیچ‌گه نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای
❈۴۷❈
کام یزید داده‌ای از کشتن حسین بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای
بهر خسی که بار درخت شقاوتست در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای
❈۴۸❈
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای
❈۴۹❈
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند از آتش تو دود به محشر درآورند

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است

تصاویر

کامنت ها

مهدی
2015-08-31T09:23:35
بیت آخر بند هشتم لطفا تصحیح شود:پس با زبان پر گله آن بضعه ی بتول.اگر بجای بتول ،رسول باشد قافیه با مصراع بعد تکراری خواهد شد و این اشتباهبه نظر میرسد
پرویز کامرانی
2015-06-30T23:44:23
گفتن این شعر نیاز به عنایت خاص خداوند متعال و خود امام حسین (ع) دارد
ناشناس
2015-07-31T04:13:48
نقل شده است که محتشم گفته است. در موقع سرودن شهر گریه های زهرا س را شنیدم
نادی محمدی
2015-10-26T22:45:12
پیوند به وبگاه بیرونی
نادی محمدی
2015-10-26T22:44:26
همچنین این دکلمه نیز بسیار زیباست
فاطمه روانفر
2015-10-26T15:11:47
این شعر باعث افتخار مردم ایران و اصفهان شده است
نادی محمدی
2015-10-26T22:10:41
سلامچه خوب بود اگر امکانی برای ایجاد گالری دکلمه شعرها ایجاد می کردید.برای این شعر این دکلمه وجود دارد:پیوند به وبگاه بیرونی
زهرا حکیمی بافقی
2015-10-24T12:01:35
السلام علیک یا أباعبداللهوعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعاسلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهارولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکمالسلام علی الحسینوعلی علی بن الحسینوعلی أولاد الحسینوعلی أصحاب الحسینظهر عاشوراستکربلا غوغاست...درود بر عاشقان واقعی ابا عبدالله!سلام بر روح محتشم کاشانی، با این شعر آسمانی که سرود و اجری معنوی را تا همیشه ی دنیا و آخرت برای خویش خرید.
سهند
2015-11-02T12:14:34
امام پیروزدر جواب اینکه هرکس حسین را دوست بدارد خداوند اورا دوست خواهد داشت من معتقدم خداوند هر کس را دوست بدارد داغ عشق حسین را در سینه اش می نهد
نجمه علی زاده سروری
2015-02-13T23:19:45
اللهم عجل ولیک الفرج ،با عرض سلام من هم شاعر اهلبیت (ع) هستم اشعار اقایی محتشم کاشانی خیلی پر محتوا و تأثیر انگیز است ما به وجود شان افتخار می کنیم ممنون.
عایشه
2015-02-13T23:29:51
اجرش با امام حسین )ع)
علی
2015-02-13T23:34:12
شعرش شان عالی است
نجمه علی زاده سروری
2015-02-13T23:13:29
اللهم عجل ولیک الفرج ،با عرض سلام من هم شاعر اهلبیت ع هستم اشعار اقایی محتشم کاشانی خیلی پر محتوا و تأثیر انگیز است به وجود شان افتخار می کنیم ممنون.
ناشناس
2014-12-01T17:33:31
خدا قسمت همه کند خدمت به ابا عبدالله راشعر عاشورایی قسمت هرکس نیستتو اگر یاری می خواهی گو یا اباالفضلبارقیه یا حسین یا علی اصغر یا زینبشعری ازخودم
محسن
2014-11-05T23:32:15
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای.....
من
2014-10-30T11:24:29
بیت اول محتشم رو امام علی بهش تو خواب یاد دادن و بند 11رو حضرت فاطمه باددادن واقعا مرد بزرگیه...
هواسی
2014-11-01T09:25:48
سلام خداوند کریم بیامرزاد مرحوم علامه مجتشم کشانی وکسانی که درمنزلت اهل البیت علیهما السلام مرثیه ها سرودند وبا این شیوایی مبلغ مظلومیت انان هستند
عزیز
2014-11-01T19:15:42
گرچشم روزگار براو فاش میگریست صحیح است چراکه در زارگریستن او شکی نیست
سید رضا هاشمیان بیدگلی
2014-11-11T09:09:11
باسمه تعالیانسان ممکن الخطاست.و نیز انسانهایی که متوسل به سید الشهدایند.(علیه السلام)گریه بر مظلومیت حضرت اباعبدالله الحسین و یاران باوفایش(علیهم السلام) معاصی را می زداید و طهارت را می نشاند.پس امیدوار باشیم اگر خطاکاریم، و اشکی به چشم داریم ، که این کشتی اسرع است. التماس دعا
ناشناس
2014-12-13T20:54:31
سلامدرود خدابر شاعر محتشمهر بار این شعر رو می خونم بیشتر با گوشت و خونم مخلوط می شهمن شنیدم که محتشم در عزای فرزندش یه شعر جانسوز نوشته بودهو امام حسین به خوابش میاد و میفرماید: محتشم چرا برای مصیبت ما شعر نیمی گی؟محتشم بیدار می شه و شروع به شعر گفتن می کنهتا می رسه به این بیتهست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلالهرچقدر فکر می کنه نمی ونه مصراعی بنویسه که مناسب باشهمثلا نمی تونسته بگه خدا هم دچار غم شد از حادثه ی کربلادفترو می بنده و می خوابهامام زمان مصراع دومو بهش الهام می کنهدر مجموع شنیدم که این شعر یه مجموعه ی بزرگ از الهامات و توجه ائمه همراه خودش دارهبیخود نیست که اینهمه زیبا و تأثیر گزاره
سبا سروش
2014-12-13T20:54:50
سلامدرود خدابر شاعر محتشمهر بار این شعر رو می خونم بیشتر با گوشت و خونم مخلوط می شهمن شنیدم که محتشم در عزای فرزندش یه شعر جانسوز نوشته بودهو امام حسین به خوابش میاد و میفرماید: محتشم چرا برای مصیبت ما شعر نیمی گی؟محتشم %D
سبا سروش
2014-12-13T20:55:05
سلامدرود خدابر شاعر محتشمهر بار این شعر رو می خونم بیشتر با گوشت و خونم مخلوط می شهمن شنیدم که محتشم در عزای فرزندش یه شعر جانسوز نوشته بودهو امام حسین به خوابش میاد و میفرماید: محتشم چرا برای مصیبت ما شعر نیمی گی؟محتشم بیدار می شه و شروع به شعر گفتن می کنهتا می رسه به این بیتهست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلالهرچقدر فکر می کنه نمی ونه مصراعی بنویسه که مناسب باشهمثلا نمی تونسته بگه خدا هم دچار غم شد از حادثه ی کربلادفترو می بنده و می خوابهامام زمان مصراع دومو بهش الهام می کنهدر مجموع شنیدم که این شعر یه مجموعه ی بزرگ از الهامات و توجه ائمه همراه خودش دارهبیخود نیست که اینهمه زیبا و تأثیر گزاره
زهرا
2014-12-20T13:25:00
این شعر که توسط مدرسه اباده خوانده شده بود واقعا زیبا بود
زهرا
2014-12-20T13:28:42
خیلی دوست دارم بدانم در این شعر کلمه بضعت به چه معنی است
ناشناس
2014-12-16T22:34:24
امرث
مجمد جواد نیک آیین
2016-09-30T15:22:25
با سلام (راجب به شعر جناب آقای ضیافتی )در ابتدای بیت هفتم، "مصحف" به شعر سکته داده اگر "انجیلمو ، زبورمو ، تورات جملگی" وزن شعر درست میشودو در ابتای بیت دوازدهم "گر دین حق شود احیا" شعر از وزن خارج میشود و اگر بصورت "گر دین مصطفی شود احیا به خون من" وزن شعر درست میشودبا تشکر از شما
امیرعلی داودپور
2016-10-15T10:00:09
میگویند از نشانه های تولد پیامبر اسلام این بود که آتش آتش کده زردتشتیان خاموش شد و کاخ کسری ترک برداشت، از نشانه های ظهور قدرت خداوند آن است که دیوارهای مسجد الحرام در مراسم حج به دلیل افتادن جرثقیل ترک برداشت و حاجیان بسیار در مراسم سنگ زدن به بتها بر روی هم افتاده و کشته شدند.خیابان پیامبر تهران فرو ریخت، و این نشانه های خداست برای کسانی که می اندیشند بیان میکنیم کههمانا حق آمد و باطل رفت که باطل رفتنی استآیین دروغگویان و بدکاران کسی را به نجات نمیرساند و عبادات آنها باطل و آنها کسانی هستند قبله جنایتکاران و دشمنان بشر را قبله خود قرار داده و ستمکاران و ظالمانند.یکی شعر و غزل گوید برقصد عالمی با اویکی دفتـر چو بگشاید بترسد عالمی یا هـــوچه خونهایی که خوردید و نخوردید از شراب و میبه آدم کی روا باشد مکیدن خون چونان زالوبه سر دُرد و شراب و می بریز و خون نخور عابدبه منبر اهرمن خواند ازین پس با لب جـــادودوای درد آزادی نوای چنگ و عود ماستکه دیوانه بگرداند روان مفتی بدخوبگوید طاق کسرایی ترک خورد از زمان دیوقپان افتاد بر کعبه بیافتاد حاجیان از رو ندیدی قبله دیوان فدا کردند صدها تنکه بیمی بر دلت افتد ز عدل اندر نهان هالومیان خوب و بد چون تو ندانی راه نیکو رازمام این جهان را هِـــل که دارد درد آن دارو به دیو و اهرمن دادند دو روزی وعده دنیابه تیر حق دمر کردند کنام دیو نا حق گوقسم بر خون صد کشته به راه عدل و آزادیکه یا حق خود روان سازی سپاهت را به عدل هر سوامیرعلی
یاسین بیات
2016-10-11T09:20:28
در بند پنجم:کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبارتا دامن جلال جهان آفرین رسیدبهتر است یک ویرگول نیز بعد از کلمه خیال بیاید:کرد این خیال، وهم غلط کار، کان غباربه این معنی که :وهم غلط کار،این خیال (باطل را ) کرد، که آن غبار(که از واقعه عاشورا بلند شد) تا دامن جلال جهان آفرین رسید(خداوند را هم متاثر و مغموم کرد)تا دامن جلال جهان آفرین رسیددر بند هشتم :پس با زبان پر گله آن بضعةالرسولرو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول(حضرت زینب با زبان پر شکایت رو به مدینه می کند و با رسول الله حرف می زند)بضعه الرسول به بضعه البتول باید تغییر کند، زیرا در اینجا حضرت زینب در وهله اول دارد با پیامبر گله و شکایت می کند،بنابراین فاعل این بیت که حضرت زینب است، نوه پیامبر و دختر و پاره تن حضرت فاطمه (بتول = از اسامی حضرت فاطمه) هستند که طبیعتا (بضعه البتول) نامیده می شوند.در بند دهم :یا بضعةالرسول، ز ابن زیاد دادکو خاک اهل بیت رسالت به باد داددر این بند در وهله دوم حضرت زینب به حضرت فاطمه دارد گلایه می کند و طبیعتا روی سخن ایشان با پاره تن پیامبر (بضته الرسول) است که صحیح به کار گرفته شده است.
یاسین بیات
2016-10-11T09:27:36
همچنین بهتر است کلمات " بضعه الرسول" و "بضعه البتول" و "ابن زیاد" که اسم خاص هستند در داخل گیومه بیایند.
یاسین بیات
2016-10-11T09:48:54
همچنین در بند هشتم:بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین اوسر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاداین ابیات وصف حال حضرت زینب در لحظاتی است که پیکر حضرت سید الشهدا را در مقتل می بینند، بنابراین با این پیش تصویر و پیش زمینه ابیات بالا باید به این ترتیب تصحیح شوند:بی‌اختیار نعرهٔ "هذا حسین" از اوسر زد چنانکه آتش او در جهان فتادبه معنی: بی اختیار نعره (فریاد) "هذا حسین" از او (حضرت زینب) سر زد، آنچنانکه گویی آتش او (آتش آن نعره و فریاد، "او" در شعر به منظور جان دادن به کلام بجای " آن" استفاده شده است) به کل جهان سرایت کرد.
حسین توفیقی
2016-10-12T16:00:10
خاموش محتشم که از این نظم گریه‌خیزروی زمین به اشگ جگرگون کباب شدبه جای "کباب شد" باید "خضاب شد" باشد تا هم معنا بدهد و هم از ایطاء پرهیز شود.
علی
2015-12-21T10:51:43
در تاریخ غم بشر چو این غم سراغ نیست شعر کاشانی با ما تم حسین عجین شده و غبار زمان بر اونمیشنیند هر وقت بخوانی محرم برایت تازه میشود
علی
2015-12-21T10:39:02
حسین ستاره ای است که چون خورشید در تاریخ تاریک بیداد بشریت میدرخسد
محمد
2016-05-31T11:28:04
با سلامبخش هایی از این شعر فوق العاده را آقای محمود کریمی چند سال پیش خوندند. گوش کنید در جان آدم نفوذ میکند.
حسین انیسی
2016-06-06T18:23:12
آفرین و مرحبا بر محتشم که از سوز جگر سخن دل داغدیده تمام شیعیان را به شعر درآورده و سروده است.
حامد
2012-10-01T10:20:26
به نظر من «کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار/ تا دامن جلال جهان آفرین رسید» یعنی: این خیال وهم، غلط فهمیده است (غلط کار کرده است یا به درستی نفهمیده است که این مصیبت چقدر عظیم است) چرا که، غبار این مصیبت تا دامن عرش الهی نیز رسیده است.
م نظرزاده
2011-12-24T10:43:39
بیت «کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار/ تا دامن جلال جهان آفرین رسید» یعنی: وهمِ غلط کار (غلط کار صفت وهم است) خیال کرد که آن غبار -که از مصبت امام حسین به آسمان رسیده بود- تا دامن جلال خدای جهان آفرین رسید. و وهم از همین جهت که چنین خیال اشتباهی کرده است «غلط کار» خوانده شده است.
سعید
2012-01-13T23:47:54
فرموده اند: " سفینه الحسین(ع) اسرع" یعنی کشتی امام حسین(ع) سریع ترین راه رسیدن به معبود است. واقعا این گونه نیست؟
مصطفی
2013-02-27T15:41:09
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت ...با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه .همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه ....چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ....همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اندمقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیایدناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شدحضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفتحضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود .حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوانو محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش:کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلادر خاک و خون طپیده میدان کربلاگر چشم روزگار بر او زار می‌گریستخون می‌گذشت از سر ایوان کربلانگرفت دست دهر گلابی به غیر اشکزآن گل که شد شکفته به بستان کربلااز آب هم مضایقه کردند کوفیانخوش داشتند حرمت مهمان کربلابودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکیدخاتم ز قحط آب سلیمان کربلازان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسدفریاد العطش ز بیابان کربلا- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد ... حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .محتشم ادامه داد:روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوارخورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله:این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توستوین صید دست و پا زده در خون حسین توستاین نخل تر کز آتش جان سوز تشنگیدود از زمین رسانده به گردون حسین توستاین ماهی فتاده به دریای خون که هستزخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:خاموش محتشم که دل سنگ آب شدبنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شدخاموش محتشم که از این حرف سوزناکمرغ هوا و ماهی دریا کباب شد- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداختمقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم:نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب واژه گون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیهاغش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود برند .
---------
2013-02-25T12:03:56
قالب این شعرترکیب بند است یا ترجیع بند، هرچه که می خواهد باشد، خود را درگیر حاشیه ها نکنید،به عمق فرو روید و خود را فدا کنید.اشعاری بس عمیق و پر معناستالتماس دعا
بابک
2012-11-14T20:14:02
درودخستگی تان مباد و ماندگی تان نیز.من بنده از دیدگاه باوری به این شعر مدت هاست که نگاه نمیکنم، اما به اندازه همان مدت و بیشتر است تا هنر این شعر را می ستایمخلاصه ماجرا آنکه این 12 گانه، یکی از فنی ترین و -به زعم من حتی بهترین(این واژه در نقد جایی ندارد-بر من مگیرید) عاشورانه فارسی است ویژه در این واویلای مراثی در جهان بهم آمده مدرن که مرزهای ترانه را نیز در نوردیده است.زنده نام باد محتشم کاشی و دیر زیید شمایان.ایدون باد و ایدون تر.
حمید
2012-11-12T12:08:51
با اینکه شعر محتشم از درون مایه ی غنی برخورداره ولی فقط با همین دوازده تونسته حق مطلبو ادا کنه و در بقیه اشعارش حرفی برای گفتن نداره اگر دوستان علاقمند به اشعار در سوگ امام حسین ع هستند پیشنهاد میکنم به دیوان اشعار عمان سامانی سری بزنند تا متوجه بشن که در طول تاریخ حق عمان سامانی نادیده گرفته شده و هرگز کسی نتونسته مانند او از ابتدای دیوان شعر خویش تا انتهای آن انقدر یکدست وقوی مرصیه سرایی کنه.
حمید
2012-11-12T12:22:06
مخفف خرگاه خرگه است که به لحاظ خوانش شعری زیبا تر است در چلیپای استاد امیرخانی نیز که دوازده را خوشنویسی کرده خرگه آمده است. (خرگه ازین جهان زده بیرون حسین تست)
حمیید
2012-11-12T12:25:58
مخفف خرگاه ، خرگه است که به لحاظ خوانش زیباتره مانند بر خرگه من گذر کن از راهوز دور بمن نمود خرگاه . خرگه بمعنای خیمه و چادر استاد امیرخانی در چلیپای خوشنویسی شده ی خود این بیت را خرگه نوشته است
علی
2013-01-04T16:21:52
با سلام و احتراملطفا موارد زیر اصلاح شود:بند اول: کآشوب به کاشوببند دوم: طپیده به میدان کربلا یا: طپیده ی میدان کربلابند سوم: همزه شعله، اضافه است. ضمن این که اساساً همزه در همه جا حذف شود و به جای آن ی بیاید که درست تر است و موارد آن را نوشته ام.همان بند: عرقه ی درست استهمان بند: به روز به جای بروز: توضیح این که بروز به صفت می ماند و ممکن است که در فارسی هم هنوز هم در برخی نگارش ها چنین کنند، ولی غلط مصطلحی است که باید اصلاح شود.بند 4: وانگه تبدیل شود به: وآنگههمان بند: کزان تبدیل شود به کزآنبند 5: بذروه تبدیل شود به: به ذروه ی بند 6: بهم در دو مصراع تبدیل شود به: به همبند 8: عبارت عربی هذا حسین در گیومه بیاید که از عبارات فارسی متمایز گردد.بند 9: غرقه ی درست استهمان بند: فتاده ی درست استبند 10: بر ملا با فاصله نوشته شده است. تبدیل شود به: برملا بدون فاصلههمان بند: تنها تبدیل شود به: تن ها و در فارسی درست باید ها اصولاً از کلمه قبل جدا نوشته شود.بند 11: بسوز تبدیل شود به: به سوزبند 12: چها تبدیل شود به: چه هااین توصیه نیز افزودنی است که در صورت امکان، افزودن ویرگول به برخی از مصراع ها، خواندن آن را آسان تر می کند.موفق باشید و در کار سترگتان پایدارراستی ترکیب بند محتشم جزو زیباترین ترکیب بندهایی است که سروده شده و سر ماندگاری آن، عاشورایی بودن آن است که با روح عاشورایی ایرانیان همخوانی فراوانی دارد. افراد بسیاری تلاش کرده اند تا روی دست او بلند شوند و حتی به استقبال او رفته اند که از آن میان ترکیب بند مرحوم آیت الله کمپانی هم زیباست ولی اصلا خواندگار ندارد. حتی خود حقیر زمانی جسارت به خرج دادم و به استقبال او رفتم و ابیاتی را به سبک این ترکیب بند زیبا سرودم، اما پشیمان شدم و درست کشیدم. کار زیبای او، در اوج است. شبیه ترجیع بند هاتف که در اوج است. خدایشان رحمت کناد.موفق باشید
مجید
2010-06-16T11:59:57
با عرض سلام.قالب این شعر ترکیب بند است .
سید امیرحسین نیکوکار
2009-12-19T14:08:28
با سلام. فکر کنم "وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود" غلط املایی دارد و "وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود" صحیح باشد. با تشکر از زحمات شما.---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
ف-ش
2009-12-28T06:35:30
باز این چه شورش است که در خلف عالم است..ترجیع بند محتشم خیلی مشهور از نظر عزاداری اهمیت یافته استموضوع عزاداریها در ضمن هدف امام حسین را خواه ناخواه بیان میکندهدف امام حسین چه بود ؟بطوریکه که صریحا بیان کرده اند امر به معروف و نهی از منکر بوده است امربه معروف غالبا با توجه به احکام توجیه میشودمثلاامر به نماز و روزه و نهی از ترک آنها وفروع دیگر ولی آنها که فاجعه کربلا را به وجود آوردند اهل نماز بودند واحکام دیگررا را رعایت میکردتد پس این امر به معروف امام حسین متوجه چیست؟ مسلما به کلیات و اصول برمیگردد که شاید کمتر مورد توجه است معرفت به دین (اول الدین معرفته) وعدالت (لیقوم الناس بالقسط) از کلیات دین است که قیام امام حسین پیام آور آنست و امر به معروف اینجا مصداق پیدا میکنداینکه نفاوت شخصیت حسین ویزید شناخته شود ویزید لایق خلافت رهبری شناختف نشود معرفت به دین است واینکه قتل امام و یارانش محکوم شود به عدالت برمیگرددپیروی از حق و بیزاری از باطل مربوط به امر به معروف ونهی از منکر مورد نظراستبنابراین هرکس معرفتی داشته باشد و عدالت را دو ست بدارد وهرکس پیرو حق واز باطل بیزار باشد قیام حسین برایش نقطه عطف میشودولذا علت عزاداریها و ماندگاری وجریان شدن وسر مشق شدنش به کلیات ارتباط داردوبرای همین در همه ادیان نهضت امام حسین هوادارانی داردو درست است که سنتهای عزاداری اغلب از کلیات دور می افتند ویا روی جزئیات واقعه تکیه میکنند ولی مهم همان مبنای اصولی آنهاست وممکنست هرزمان وهرحا از میان افکار سنتی بیرون بیاید وظاهر گردد
یعقوب خاوری
2010-03-14T11:37:58
با تشکر از تمامی دوستان با حاشیه های خوبشان. قالب شعر چنان که یکی از دوستان اشاره کرده ترکیب بند است و به این شعر دوازده بند محتشم هم می گویند. در ضمن در بند 2 بیت 2 به رو، برو (بر او) و در بیت 5 می مکید درست است چون فاعل آن سلیمان کربلا در مصرع بعدی آمده است. در بند 3 بیت 7 گر انتقام آن جایگزین شود. باتشکر---پاسخ: با تشکر، طبق پیشنهاد شما «به رو» با «بر او»، «می‌مکند» با «می‌مکید» و «آن انتقام گر» با «گر انتقام آن» جایگزین شد. هر چند منبع مورد آخر را ذکر نکرده‌اید و به نظر من می‌تواند «آن انتقام گر» هم درست باشند علی رغم آن که روان نیست.
مجیدرشیدیان
2010-02-16T13:12:41
باعرض سلام.قالب این شعرترکیب بند است نه ترجیع بند
ناشناس
2008-03-18T02:06:52
درود و رحمت بی انتهای حق تعالی بر آنان که از شربت شیرین شور حسینی از دست مولا جرعه ای نوشیدند.....رحم الله اجمعین
بهاره
2009-01-18T23:03:29
متن کاملشو از سایت تبیان: پیوند به وبگاه بیرونی.بند 3. بیت 4. مصراع اول:"کاش آن زمان که حرکت این کرد آسمان"بند 5. بیت آخر. مصراع اول:"کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار"---پاسخ: با تشکر، در مورد دوم «کرد این خیال وهم غلط که ارکان غبار» با مورد پیشنهادی جایگزین شد. در مورد اول صورت حاضر درست‏تر به نظر می‏رسد، مگر این که دوستان پیشنهاد خود را مستند به منبع معتبری همچون نسخه‏ی چاپی دیوان محتشم کنند.
محسن ضیافتی
2009-02-02T20:44:32
دانید من کیم که به من تیغ می کشیدحبل المتین لنگر ارض و سما منمبر دردهای نا شده درمان این جهاندرمان من و دوا من ودارالشفا منممحرم به پشت پرده اسرار سرمدم بر رازهای سر به مهر فلک آشنا منمداد اختیار کن فیکون حق به دست منبر حق یگانه مدعی براین ادعا منمجامی که لب فقط زده اندش بلا کشان لا جرعه نوش کرده الی الانتها منممن را ز تیغ وخنجروتیروسنان چه باک دردی کش دمادم جام بلا منمانجیلم و زبور ومصحف و تورات جملگی قرآن ناطقم کتب انبیا منممن کشتی نجات غریقان امتم براهدناالصراط الی الله ضیا منممن حج اکبرم که بود کعبه کوی من مشعر منا و مروه وسعی وصفا منمآب ار چه بسته اید به من کوفیان ز کین سر چشمه دارچشمه آب بقا منمبا این همه اگرنشناسید من کیم گویم ایان که شافع روز جزا منمعالم به یمن مقدم آل عبا به پاست خاتم درون حلقه آل عبا منممن پاره های قلب رسول مطهرم زهراست مادرم پسر مرتضی منمگر دین حق شوداحیا به خون من آماجگاه تک تک شمشیرها منمبنیان گذار مکتب سرخ شهادتم با خون خود نموده کاخ ستم را فنا منمشاکر یزدی
مهدی
2008-11-02T16:17:11
"احب الله من احب حسینا" هرکس امام حسین علیه السلام را دوست بدارد، خداوند او را دوست می دارد.
شاهرخ
2011-02-25T09:24:17
رعد صدای گریة خاموشبوسه بر رگهای خونین بار گردن می‌زند زینبوای از چشمان پرخون ودلش امشبوای از این داغ دل در سینة مادروای از گمگشتة خونینْ تنِ پرپروای از دستان پرآب و لب عطشانوای از آن کودکان مضطر و نالانوای از ببریدن دست گرفته مشکوای از چشمان عطشانی (پر تیری) که ریزد اشکوای از افتادن سرو علم بر دوشوای از داغش شکسته پشت و خون در جوشوای از مردی، بزرگی، عزم، از هیبتوای از حجب و حیا، از شرم، از غیرتوای وای از دامن زهرا و بغض یاسوای وای از یا اخا ادرک اخاک عباسوای از جنگیدن شش ماهه در آغوشوای از رعد صدای گریة خاموشوای از رسوایی باطل به دست حقوای از این حقنمایی در مصاف حقوای از تیر سه شعبه در گلوی عشقوای از پاشیدن خونها بسوی عشقوای از رزمی مثال حیدر کرّاروای از آن سینة صد چاک پر اسراروای وای از سینه‌ای در زیر زانوییوای وای از زخمیِ محرابِ ابروییوای وای از خنجری بر روی نحر عشقوای وای از خون جاری سوی نهر عشقوای وای از سرخی شیب خضیب یاروای وای از گونه‌های خاکی خونباروای از سمِّ سُتوران بر تن پارهوای از دزدیدن پیراهن پارهوای از قربانی و ذبح عظیم عشقوای از سرمستی جان در شمیم عشقوای از ذبح عظیم عالم امکانوای از خون دل شاهنشه خوبانوای وای از لشکرِ قوم لعین در صفوای وای از کشتن یعسوب دین در طفوای وای از کشتن یحیای دین بر تشتوای از گستاخی این مردم بدبخت (سرمست)وای وای از تازیانه بر تن پر تبوای وای از داغ غربت، بر دل زینبوای از طفل سه ساله، گمشده بر خاکوای از نامردهای ظالمِ سفاکوای از بی‌تابی سر در فراق تنوای از قرآن ناطق بر سر آهنوای وای از کاف و ها و یا و عین و صادوای وای از کربلا وز ربِّ بالمرصاد وای وای از این هلاکت، از یزیدِ دونوای وای از این عطش، از صبر دل در خونوای وای از هدیة خون دلی آراموای وای از شام، وای از شام، وای از شاموای وای از رومیان و حضرت داوود (ع)وای از سفّاکی این مردم نابودوای وای از خیزران بر دُرِّ دندانهاوای وای از تشت زرّین زیر گردنهاوای از کنج خرابه، تشنگی، سرماوای از رأسی در آغوشی پر از غوغاوای از بی‌تابی طفلی بدون بابوای از خاموشی لب بر لب مهتابوای وای از ماتم کرّوبیان در عرشوای وای از صبر زینب بر سرا و فرشوای وای از آن شکمهای پر از فتنهوای از رزق حلال مردم تشنهوای وای از انتقام حق بدست یاروای وای از انتقام قادرِ قهّاروای وای از انتظار قائم قوّاموای وای از گریة مهدی به صبح و شاماربعین حسینی- صفر المحرم 1427مصادف با آغاز بهار 1385
میلاد
2011-12-11T11:20:09
سلام. گویند پسر جوان محتشم می میرد. وی برای ختم فرزندش شعری می سراید. در شب پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص)، به خواب وی می آید و می گوید:«ای محتشم،تو برای مرگ پسر خود شعر سرودی. اما چرا برای پسر من، حسین فاطمه، شعری نسرودی؟»محتشم لز خواب برمی خیزد و . . .«باز این چه شورش است که در خلق آدم است...»
سید رضا اریامهر
2011-11-28T18:50:16
به نظرم این ابیات دو گزینه خیلی مهم در ان هست یکی این که شاعر خلوص نیت بسیار بالایی داشته. و دوم اینکه اقای محتشم از منابع معنوی استفاده کرده یعنی به او الهام شده.
قاسم
2011-04-15T20:44:21
باز دیوانه شدم زنجیر کو / من حسین اللهیم تکفیر کو / من حسی را میپرستم چون که هست اوصاف او اوصاف هو/ به خدا بابت خلق امام حسین علیه السلام تبریک میگم
محمد
2010-10-16T16:00:54
خسته نباشید - در پایان بند سوم "آن انتقام گر نفتادی به روز حشر . . ." صحیح استبا تشکر فراوان---پاسخ: با تشکر، صورت حاضر (گر انتقام آن نفتادی بروز حشر) هم می‌تواند صحیح باشد و احتمالاً تفاوت در نسخه‌هاست.
نگین شکروی
2010-10-15T22:46:35
با درود وسپاس فراوانلطفا" بخش "ترجیع بند" را به "ترکیب بند" تغییر نام دهید.---پاسخ: با تشکر، انجام شد.
مجید حسن زاده
2010-10-12T23:20:48
بس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌هاافروختند و در حسن مجتبی زدندبا سلام و سپاس فراوان جهت این همه زحمت و تلاش فکر کنم در مصرع دوم به جای در بایستی از بر استفاده شود البته من منبعی ندارم و لی جایی خواندم بر نوشته بود.خدا نگهدار---پاسخ: دوستانی که به نسخهٔ چاپی دسترسی دارند در این مورد ما را مطلع کنند.
طاهره طباطبایی
2010-07-23T21:15:07
نعره هذا حسین از او .صحیح است.نی نی ورا صحیح است---پاسخ: با تشکر، در مورد اول «زود» با «او» و در مورد دوح «نی» با «نی نی» جایگزین شد. ضمن آن که ذکر شمارهٔ بیت در هنگام ذکر اغلاط موجب تسریع کار تصحیح می‌شود.
منتظر
2010-09-05T11:01:19
با سلام. بسیار از این زحمتی که کشیده اید خوشحال شدم. واقعا شعری که از دل انسان و به لطف خداوند بر زبان او جاری شود دارای این اثر شگفت می شود که در هر زمانی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. خدا رحمت کند این مرد بزرگ را.
علی
2010-12-13T11:39:31
با عرض سلام و احترام.در بیت دوم از بند هفتم، این اصلاح باید صورت پذیرد:«موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه»شکل موجود اشکال وزنی دارد .به همه‌ ی دوستان ، برادرانه توصیه‌ می کنم این شعر را یک بار در روز عاشورا برای خود بخوانند تا بر عمق تأثیر آن بیشتر واقف گردند.خداوند بر درجات محتشم بیفزاید. از شما متشکّرم---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مهدی جهادی
2010-12-16T23:30:41
باسلام و تشکر فراوان از زحمتی که در پاسداشت شعر فارسی میکشیداینجانب دیوان محتشم را دیده ام در بند 4 بیت 4 (پس آتشی ..)صحیح است کما اینکه در بیت بعد میفرماید:وانگه...وبهمین منوال بیت 7 هم با پس شروع میشود.2-بیت آخر بند 5 (هست ازخیال....تا بی ملال)منسوب به امیرالمومنین علیه السلام است چون محتشم تاآنجا پیش رفته که میخواهد بفرماید خداوند هم عزادار امام حسین است کما اینکه قبلش سرود :یکباره جامه در خم گردون به نیل زد یعنی حضرت عیسی هم لباس نیلی (تیره) پوشید اما نمیداند چگونه مطلب را بیان کندکه شب خواب می بیند وبر اساس نقل این بیت توسط حضرت علی (ع) به اوالهام میشود .والله العالم---پاسخ: با تشکر، مطابق تحقیقتان در بیت مورد اشاره «بس» را با «پس» جایگزین کردیم.
مهدی جهادی
2010-12-16T23:56:07
باسلام وتشکر مجدد در بند 7 بیت 2(موجی به جنبش آمدو برخاست کوه کوه -ابری به بارش آمد و بگریست زار زار) ضحیح استودر بیت6 بی عماری (و) محمل صحیح استدربند 8 بیت 1 شور ونشور (و) واهمه صحیح است ودر بیت 4 همین بند (ز)یاد رفت صحیح استودر بیت 7(آژ) اودرست استدر بند 11جای مصرع 2 با4 عوض شده است.---پاسخ: با تشکر، در مورد بیت 7 بند 8 متوجه اشکال نشدم. موارد دیگر به غیر از خط آخر تصحیح شدند و از جمله «به باد» مطابق پیشنهاد شما با «ز یاد» جایگزین شد. اما در مورد بند 11 صورت حاضر ارتباط بیشتری بین مصرعهای مجاور را به ذهن متبادر می‌کند و تصور می‌کنم مشکل در تفاوت نسخه‌هاست و اشتباهی رخ نداده.
مصطفی
2010-12-17T17:51:36
در مصرع "کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار"بعد از "غلط کار" اگر ویرگول گذاشته شود احتمال اشتباه کمتر می شود.---پاسخ: ویرگول اضافه شد، اما این بیت یعنی چه؟
مصطفی
2010-12-17T18:50:54
در بند 11 چند مرتبه «ازین» نوشته شده است که به صورت «از این» درست تر به نظر می رسد.در همان بند 11 بیت 6 «بسوز» به صورت «ز سوز» درست تر به نظر می رسد.منبع خاصی ندارم از نظر معنایی گفتم.---پاسخ: با تشکر، «ازین»ها «از این» شد، در مورد بیتی که فرمودید در انتظار اظهار نظر دوستانی می‌مانیم که به نسخ معتبر چاپی دسترسی دارند.
مصطفی
2010-12-17T19:18:20
خیلی جاها «اشگ» نوشته اید که «اشک» دست است!بند 11 بیت 3 «دیده‌ی» همزه اضافه استدر بند 11 بیت 4 مصرع دوم شاید به جای «به»، «ز» درست باشد.باز بند 11 بیت 7 «پیامبر» از نظر وزنی درست نیست «پیمبر» صحیح است.بند 12 بیت 3 به جای «گَه»، «گاه» صحیح است.---پاسخ: با تشکر، همزهٔ «دیده» حذف شد، «پیامبر» با «پیمبر» جایگزین شد. در سایر موارد منتظر می‌مانیم تا دوستانی که به نسخ چاپی دسترسی دارند درستش را اطلاع دهند.
مریم
2014-03-29T08:06:52
سلام دوستان. من زیاد در ادبیات فارسی تبحر ندارم. میشه یک نفر لطف کنه بیت آخر این شعر رو برای من تفسیر کنه. ضمیر "تو" در بیت آخر ترکیب بند دوازدهم به کدوم اسم برمیگرده؟ و سوال دوم اینکه به نظرتون این شعر با چه لحنی تموم میشه؟ آیا شاعر مرگ رو به عنوان یک واقعیت پذیرفته که مدام تکرار میکنه "خاموش محتشم" یا این از فرط استیصال و ناچاریه؟ به بیان دیگه آیا شاعر با نوشتن این شعر مرگ رو قبول کرده و دوباره به زندگی بازگشته و یا نه همچنان با خشم و غضب فروخورده به دنیا نگاه میکنه؟
رضا
2014-01-20T12:18:51
جزاکم الله خیرا"تا میتوانید دنیا را پر کنید ازاین حرفهای عرفانی و از دین و معنویتو نورانیت و اینهاست باقیات صالحات و ماننده در دنیا و اخریو در کنار اینها یک عمل لذت آور دیگر که بعد از خدا وانبیاء و ائمه اطهار علیهم السلام تنها هدف عارفان و دین گویان واقعی استو آن داخل نمودن شادی در دل غمزده ای و گشودن مشکل یکمومنی است که عمل اخیر تقریبا وبلکه صد درصد منتهی هدفهر دو جهان است وبالاتر از آن لذتی تصور نتوانی کرد.هرچه قدر بگردیم خواهیم دید هسته دین پیامبر (ص) جز این نیست. البته توام با خدا و نماز. درپایان دعائی..الهی تمام خوبان واقعی را در هردو دنیا از هر لحاظ راحت گردان.
سیدمهدی
2014-10-15T11:23:10
سلاممتن کامل و اصح دوازده بند محتشم که در کتاب هفت دیوان محتشم کاشانی چاپ موسسه پژوهشی میراث مکتوب درج شده است به شرح ذیل تقدیم می شود:و له ایضا فی مرثیه الامام المظلوم المعصوم امام حسین بن علی علیه السلامبند اولباز این چه شورش است که در خلق عالم استباز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم استباز این چه رستخیز عظیم است کز زمینبی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم استاین صبح تیره باز دمید از کجا کز اوکار جهان و خلق جهان جمله درهم استگویا طلوع می‌کند از مغرب آفتابکاشوب در تمامی ذرات عالم استگر خوانمش قیامت دنیا بعید نیستاین رستخیز عام که نامش محرم استدر بارگاه قدس که جای ملال نیستسرهای قدسیان همه بر زانوی غم استجن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنندگویا عزای اشرف اولاد آدم استخورشید آسمان و زمین نور مشرقینپرورده کنار رسول خدا حسینبند دومکشتی شکست خورده طوفان کربلادر خاک و خون فتاده به میدان کربلاگر چشم روزگار بر او فاش می‌گریستخون می‌گذشت از سر ایوان کربلانگرفت دست دهر گلابی به غیر اشکزآن گل که شد شکفته به بستان کربلااز آب هم مضایقه کردند کوفیانخوش داشتند حرمت مهمان کربلابودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکیدخاتم ز قحط آب سلیمان کربلازان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسدفریاد العطش ز بیابان کربلاآه از دمی که لشگر اعدا نکرده شرمکردند رو به خیمه سلطان کربلاآن دم فلک بر آتش غیرت سپند شدکز خوف خصم در حرم افغان بلند شدبند سومکاش آن زمان سرادق گردون نگون شدیوین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدیکاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوهسیل سیه که روی زمین قیرگون شدیکاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیتیک شعله برق خرمن گردون دون شدیکاش آن زمان که این حرکت کرد آسمانسیماب ‌وار گوی زمین بی‌سکون شدیکاش آن زمان که پیکر او شد درون خاکجان جهانیان همه از تن برون شدیکاش آن زمان که کشتی آل نبی شکستعالم تمام غرقه دریای خون شدیگر انتقام آن نفتادی به روز حشربا این عمل معامله دهر چون شدیآل نبی چو دست تظلم برآورندارکان عرش را به تلاطم درآورندبند چهارمبرخوان غم چو عالمیان را صلا زدنداول صلا به سلسله انبیا زدندنوبت به اولیا چو رسید آسمان طپیدزان ضربتی که بر سر شیر خدا زدندپس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌هاافروختند و بر حسن مجتبی زدندوآن گه سرادقی که ملک محرمش نبودکندند از مدینه و در کربلا زدندوز تیشه ستیزه در آن دشت کوفیانبس نخل ها ز گلشن آل عبا زدندپس ضربتی کاز آن جگر مصطفی دریدبر حلق تشنه خلف مرتضی زدنداهل حرم دریده گریبان گشوده موفریاد بر در حرم کبریا زدندروح ‌الامین نهاده به زانو سر حجابتاریک شد ز دیدن او چشم آفتاببند پنجمچون خون ز حلق تشنه او بر زمین رسیدجوش از زمین به ذروه عرش برین رسیدنزدیک شد که خانه ایمان شود خراباز بس شکست ها که به ارکان دین رسیدنخل بلند او چو خسان بر زمین زدندطوفان بر آسمان ز غبار زمین رسیدباد آن غبار چون به مزار نبی رساندگرد از مدینه بر فلک هفتمین رسیدیکباره جامه در خم گردون به نیل زدچون این خبر به عیسی گردون نشین رسیدپر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروشاز انبیا به حضرت روح‌ الامین رسیدکرد این خیال وهم غلط کار، کان غبارتا دامن جلال جهان آفرین رسیدهست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلالاو در دل است و هیچ دلی نیست بی‌ملالبند ششمترسم جزای قاتل او چون رقم زنندیکباره بر جریده رحمت قلم زنندترسم کزین گناه شفیعان روز حشردارند شرم کز گنه خلق دم زننددست عتاب حق به در آید ز آستینچون اهل بیت دست در اهل ستم زنندآه از دمی که با کفن خون چکان ز خاکآل علی چو شعله آتش علم زنندفریاد از آن زمان که جوانان اهل بیتگلگون کفن به عرصه محشر قدم زنندجمعی که زد به هم صفشان شور کربلادر حشر صف زنان صف محشر به هم زننداز صاحب حرم چه توقع کنند بازآن ناکسان که تیغ به صید حرم زنندپس بر سنان کنند سری را که جبرئیلشوید غبار گیسویش از آب سلسبیلبند هفتمروزی که شد به نیزه سر آن بزرگوارخورشید سر برهنه برآمد ز کوهسارموجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوهابری به بارش آمد و بگریست زار زارگفتی تمام زلزله شد خاک مطمئنگفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرارعرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیرافتاد در گمان که قیامت شد آشکارآن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بودشد سرنگون ز باد مخالف حباب وارجمعی که پاس محملشان داشت جبرئیلگشتند بی ‌عماری و محمل شترسواربا آن که سر زد این عمل از امت نبیروح ‌الامین ز روح نبی گشت شرمساروان گه ز کوفه خیل الم رو به شام کردنوعی که عقل گفت قیامت قیام کردبند هشتمبر حربگاه چون ره آن کاروان فتادشور نشور واهمه را در گمان فتادهم بانگ و نوحه غلغله در شش جهت فکندهم گریه بر ملایک هفت آسمان فتادهرجا که بود آهویی از دشت پا کشیدهرجا که بود طایری از آشیان فتادشد وحشتی که شور قیامت به باد رفتچون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتادهر چند بر تن شهدا چشم کار کردبر زخمهای کاری تیغ و سنان فتادناگاه چشم دختر زهرا در آن میانبر پیکر شریف امام زمان فتادبی‌اختیار نعره «هذا حسین» از اوسر زد چنان که آتش از او در جهان فتادپس با زبان پر گله آن بضعه البتولرو در مدینه کرد که یا ایها الرسولبند نهماین کشته فتاده به هامون حسین توستوین صید دست و پا زده در خون حسین توستاین نخل تر کز آتش جان سوز تشنگیدود از زمین رسانده به گردون حسین توستاین ماهی فتاده به دریای خون که هستزخم از ستاره بر تنش افزون حسین توستاین غرقه محیط شهادت که روی دشتاز موج خون وی شده گلگون حسین توستاین خشک لب فتاده ممنوع از فراتکز خون او زمین شده جیحون حسین توستاین شاه کم سپاه که با خیل اشک و آهخرگاه از این جهان زده بیرون حسین توستاین قالب طپان که چنین مانده بر زمینشاه شهید ناشده مدفون حسین توستچون روی در بقیع به زهرا خطاب کردوحش زمین و مرغ هوا را کباب کردبند دهمکای مونس شکسته دلان حال ما ببینما را غریب و بی‌کس و بی‌آشنا ببیناولاد خویش را که شفیعان محشرنددر ورطه عقوبت اهل جفا ببیندر خلد بر حجاب دو کون آستین فشانواندر جهان مصیبت ما بر ملا ببیننی نی درآ چو ابر خروشان به کربلاطغیان سیل فتنه و موج بلا ببینتن های کشتگان همه بر خاک و خون نگرسرهای سروران همه بر نیزه‌ها ببینآن سر که بود بر سر دوش نبی مدامیک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببینآن تن که بود پرورشش در کنار توغلطان به خاک معرکه کربلا ببینیا بضعه البتول ز ابن زیاد دادکاو خاک اهل بیت رسالت به باد دادبند یازدهمخاموش محتشم که دل سنگ آب شدبنیاد صبر و خانه طاقت خراب شدخاموش محتشم که از این حرف سوزناکمرغ هوا و ماهی دریا کباب شدخاموش محتشم که از این شعر خون چکاندر دیده اشگ مستمعان خون ناب شدخاموش محتشم که از این نظم گریه‌ خیزروی زمین به اشگ جگرگون خضاب شدخاموش محتشم که فلک بس که خون گریستدریا هزار مرتبه گلگون حباب شدخاموش محتشم که ز ذکر غم حسینجبریل را ز روح پیمبر حجاب شدتا چرخ سفله بود خطایی چنین نکردبر هیچ آفریده جفایی چنین نکردبند دوازدهمای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ایوز کین چها در این ستم آباد کرده‌ایدر طعنت این بس است که بر عترت رسولبیداد خصم کرد و تو امداد کرده‌ایای زاده زیاد نکرده‌ است هیچ گهنمرود این عمل که تو شداد کرده‌ایبهر خسی که بار درخت شقاوت استدر باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ایکام یزید داده‌ای از کشتن حسینبنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ایبا دشمنان دین نتوان کرد آنچه توبا مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ایحلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آنآزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ایترسم تو را دمی که به محشر درآورنداز آتش تو دود ز محشر برآورند
ابراهیم
2014-10-15T12:35:24
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش، از بس که کرم دارد و آقاست حسین
رو سیاه
2014-10-28T21:26:07
خدا رحمت کند محتشم را و خوش به سعادتش کاش ما هم کاری بکنیم که آقا امام حسین رو خوشحال کنیم . دوستان واقعا دنیا ی کوچیک و بی ارزش زمینی ارزش گناه کردن را نداره از آقامون بخوایم به ما هم نیم نگاهی بندازه هر چند لیاقتشو نداریم اما کرم آقامون خیلی بیشتر از این حرفاست . تو یه کتابی خوندم امام زمانمون خیلی تنهاست و دلش می خواد پیش ما بیاد و بهمون سر بزنه اما خودمون و گناهانمون حجابیم پس شما رو به خدا بیان دل آقامونو به دست بیاریم و از دیدارش سعادتمند بشیم. التماس دعا
سحر
2014-10-09T19:45:21
خدا رحمتش کنه که چه شعری گفته...اجرش با امام حسین علیه السلام.
علیرضا پیشگو
2013-10-27T10:56:14
سلام علیک یا حسین یا شهید کربلابا سلام دیوان محتشم به خط استاد عبدالمجید درویش و استاد امیرخانی و استاد مجتبی ملک زاده انتشارات یساولی بسیار زیبا و دلپسند است و همچنین تذهیب استاد میر باقری
احمد
2013-11-16T01:00:04
نی نی( در آ) چو ابر خروشان به کربلاطغیان سیل فتنه و موج بلا ببین. // به نظر درست تر می آید.
حسین
2013-11-07T21:04:08
بند دهم بیت پنجم « تن ها » یعنی جدا باید نوشته شود. باتشکر
زهرا
2020-01-16T22:38:51
سلام ، من همه معانی شعرو متوجه نمی شم ، کسی می تونه توضیح بده ابیات شعرو ؟ یا سایتی هست می تونم برم اونجا که شرح کنه ؟؟
sina
2019-09-09T18:35:03
در یکی از اشعار علیرضا آذر هم به شاه بیت این شعر اشاره شده است
محمد جواد رضوانی
2019-10-27T11:23:07
باسلام.در مورد بیت ترجیع:پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول...شکل صحیحش هست:پس بازبان پر گله آن بضعه البطولرو در مدینه کرد که یا ایها الرسولبه این شکل قافیه اش همه درستهمنبع:طوفان البکاء مرحوم جوهری دوره قاجاریه
پویا روانخواه
2019-09-04T22:59:43
سلام. معنی بیت کشتی شکست خورده طوفان کربلا... رو میشه دقیق بگید؟ چند تا برداشت تو ذهنمه میخوام ببینم کدومش درسته؟!
مهدی
2020-12-07T09:09:13
محتشم بسیار زیبا سروده است احسنت دارد واقعا به عنوان شاعر کوچیکی در این ولایت هنوز بهت زده ام در وصف محتشم بابت این شعرش
محسن
2020-08-30T22:22:44
سلاممحملی فراهم کرده اید برای تنهایی های چشمهای نمناک ما و نغمه های گلوی مردمان پاک در طول اعصار و قرون.از زحمت همه شما عزیزان قدردانی میکنم و آرزو دارم که خدای بزرگ، به عظمت خویش اجرتان دهد.و اما گمان میکنم در مصرع "گر چشم روزگار بر او زار میگریست" کلمه زار صحیح نیست و کلمه "فاش" درست تر باشد. بدین معنی که روزگار بر سیدالشهداء(ع) خون میگریست ولی کسی نمیدید، اما اگر فاش میگریست، خون میگذشت از سر ایوان کربلا.التماس دعا
امپرور
2017-07-20T12:14:09
جایی خواندم که تاکنون شعری بدین سوزناکی راجع به کربلا سروده نشده است
مازیار طهماسب نیا
2017-11-09T06:35:35
کرد این خیال وهم غلط کار تا غبار ...معنی این بیت با توجه به بیت اول کامل می شود ؛ خیال وهم یعنی کسی که اندیشه اش موهوم است و غلط کار کسی که فعلش خطاست .در مجموع منظورش انسان بد اندیش و بدکار در واقعه کربلاست و مفهوم بیت اینکه آن انسان موهوم اندیش و خطا کار ؛ درخت وجود حسین (ع) را زمین زد و از آن زمین خوردن غباری برخواست و تا عرش اعلی و دامان جلاله خداوند رسید.درود بر شما.
جعفر عسکری
2018-10-15T09:42:15
سلامنسخه ی کامل و بدون غلط این ترکیب بند فاخر رو در فایلی شکیل و درخور این چکامه ی ماندگار به زیور طبع آراسته ام.رایگان استفاده و برای من دعا کنیدپیوند به وبگاه بیرونی
صفا
2018-11-06T14:22:12
مصرع: خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا آیا اشاره به نگین خاتم سلیمانی دارد یا داستان بوسیدن پیامبر گلوی امام حسین را؟
مصطفی افشار
2018-09-19T13:18:21
سلامبند دوم بیت آخر، بهتر است لشکر به جای لشگر بیاید.بند سوم بهتر است جهان سوز به صورت جهان‌سوز نوشته شود. با سپاس
nabavar
2018-02-13T17:04:50
آیه ی قرآن :الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا آعراب از کفر و نفاق بدترند
نیازمندی
2018-02-13T14:04:34
قال علی بن الحسین علیه السلام:تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدری و تنادی أنا أرض الله المقدسة الطیبة المبارکة التی تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة.امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدی می درخشد و ندا در می دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکی که پیشوای شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است. ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص 268
سوره ص.
2018-08-15T12:31:25
کرد این خیال وهم غلط‌کار، کان غبار * تا دامن جلال جهان‌آفرین رسیدبنظر می‌رسد شاعر بنحوی شاعرانه گفته است: «نعوذبالله حتی خداوند هم در غم حسین به عزا نشست. »ـ در واقع شاعر می‌داند که این حرف کفر است ولی توصیف‌های جان‌گداز و سوزناکش را نمی‌تواند متوقف کند انگار. می‌گوید خیالات برم داشته و می‌دانم اشتباه، ذاتِ خیال و وهم است ولی انگار خود خدا هم عزادار شده...بنظرم این برداشت با بیت بعدش هم باز تاکید می‌شود که می‌گوید خداوند بری از ملال و غم است (همچنانکه از شادی و سایر احساس‌ها بری است که خصیصه بشر است نه خداوند) ولی باز هم حس شعر وادارش می‌کند بگوید بهرحال خداوند می‌داند ملال چیست چون جای هر دو یکی است (هم خداوند و هم احساسات بشری در «دل» جای دارند). بیشتر، شاعرانگی‌ست.در همان بند در ابیات قبل هم حرف از آنست که غبار غم آنچه با حسین (ع) کردند رفته است به عرش و انبیا و اولیا را به عزا نشانده و در اوج و در آخر بند می‌گوید حتی نعوذبالله به خود خدا هم رسیده این عزای عظیم...
Polestar
2021-09-24T07:23:15.6489377
شاهکار و دیگر هیچ ترجیع بند رو بصورت کتابچه با خط زیبا دارم و بارها خوندم ساله پیش به زیارت قبر محتشم در کاشان رفتم روحش غریق رحمت الهی
بیژن آزاد
2022-02-21T11:47:12.2032743
ترکیب بند 12 خانه ای محتشم شامل 12 خانه ی 7 بیتی است اما در اینجا در خانه 4 ظاهرا  بیت 3 اضافه است:موید این اضافه متن دیگری از این ترکیب بند است که در حواشی آمده است.اما در همان متن هم در بند 11 یک بیت کم است. بیت اضافه  در متن اصلی این است:آن در که جبرئیل امین بود خادمش/اهل ستم به پهلوی خیر النسا زدند بیت نیامده در متن حواشی  بعد از بیت 5 این است:خاموش محتشم که به سوز تو آفتاب/آز آه سرد ماتمیان ماهتاب شد. 
ملیکا محمدی
2022-08-08T00:39:27.6640937
با عرض سلام این شعر محتشم یقینا از شاهکارهای ادبیات فارسی‌ست.  بیت : گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا احساس میکنم بهتر است بجای کلمه "زار" واژه "فاش" جایگزین گردد. چرا که با توجه به  توصیفات شعر و صد البته فجاعت جریان عاشورا، شاعر بارها اشاره کرده که تمامی عالم در عزای سنگین اباعبدالله الحسین (ع) هستند و زار میگریند. پس چرا خون از ایوان کربلا نمیگذرد؟  زیرا این گریه ها فاش نیست. و در پرده ای از چشم مردم پنهان شده. پس شاید بهتر باشد اینطور تصحیح شود: گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست   خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا سپاس از توجه‌تان🖤
محمد حنیفه نژاد
2022-08-08T16:53:25.135258
درود بر دوستان عزیز در بند چهارم بیت« آن در که جبرئیل امین بود خادمش/ اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند» در سال های اخیر اضافه شده و مال محتشم نیست می توانید به نسخ خطی هم مراجعه کنید این بیت علاوه بر آن که از نظر ادبی ضعیف است و با سایر بیت های محتشم همخوانی ندارد از نظر روایت هم درست نمی نماید و ترویج چنین بیت های نادرستی علاوه بر ستم رواداشتن به ادبیات فارسی و ظلم کردن در حق شاعر شعله ور کردن آتش تفرقه در بین مسلمانان را نتیجه می دهد
محمد حنیفه نژاد
2022-08-08T16:56:23.1668876
دوستان بیتی را که بیشتر در موردش سوال شده بود معنی می کنم خدمتتان: بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید  خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا مکیدن خاتم عقیق موجب فرونشستن تشنگی می شود، شاعر لشکر دشمن را به دیو و دد تشبیه کرده است و اما حسین را به حضرت سلیمان  و تلمیحی به داستان حضرت سلیمان دارد که بر دیو و دد حکم می راند ولی اینجا به جای این که سلیمان که پادشاه دیو و دد است در راحتی باشد از تشنگی عقیق را می مکد اما دیو و دد سیراب هستند.
جهن یزداد
2022-08-25T04:26:48.9359817
شاهکارست این سروده
سربازوطن
2022-12-03T02:34:44.9747198
هوا ز جورمخالف چو قیرگون گردید عزیزفاطمه ازاسب سرنگون گردید بلندمرتبه شاهی  زصدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد صلی الله علیک یا ابا عبدالله
سربازوطن
2022-12-03T02:39:22.3363733
البته فکرکنم منظوراز میمکیدخاتم زقحط آب سلیمان  کربلا حضرت علی اصغرباشه نه امام حسین 
عباسعلی عابدینی خوراسگانی
2023-05-31T00:47:30.8626619
شرمنده حسینم یا حسین  
علی دادمهر
2023-07-24T00:04:29.4545271
شاهکاری این شعر در نوع خودش غیر قابل انکاره، ولی خوبه که به دیگر اشعار محتشم کاشانی هم سری بزنید البته اگر دوست داشتید.   السلام علیک یا ابا عبدالله و اصحابک
مصطفی آزاده
2023-07-25T02:23:43.09042
شعری نظیرمحتشم عنایت خاص حضرات آل الله علیهم صلوات الله به ایشان است
کسرا
2023-07-27T16:48:29.0975456
گروه سرود بچه های آباده چقدر این شعر را زیبا اجرا کردند.
محمد احمدی
2023-07-28T18:17:35.0604631
یعنی وهم که غلط کار است و تصورات اشتباهی دارد چنین خیالی کرد که آن غبار به آستان مقدس الهی هم رسید. در واقع از طرفی میخواهد عظمت مصیبت را بیان کند و از طرف دیگر نمیخواهد چیزی خلاف مقتضای تنزه و تقدس مقام ربوبی بگوید. لذا مطلب را به خیال وهم غلط کار نسبت میدهد.