محتشم کاشانی:آینهٔ جان به جز آن روی نیست سلسلهٔ دل به جز آن موی نیست
❈۱❈
آینهٔ جان به جز آن روی نیست
سلسلهٔ دل به جز آن موی نیست
رخ اگر اینست که آن ماه راست
روی دگر ماه وشان روی نیست
❈۲❈
قد اگر این است که آن سرور است
سرو سهی را قد دلجوی نیست
نکهت اگر نکهت گیسوی اوست
یک سر مو غالیه را بوی نیست
❈۳❈
گر سخن اینست که او میکند
در همهٔ عالم دو سخنگوی نیست
خوی بد از فتنهگریهای اوست
یار به از دلبر بدخوی نیست
❈۴❈
محتشم از جان چو سگ کوی اوست
آه چرا بر سر آن کوی نیست
کامنت ها