گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:با رقیب آمد و این غمکده را در زد و رفت در نزد آتش غیرت به دلم در زد و رفت

❈۱❈
با رقیب آمد و این غمکده را در زد و رفت در نزد آتش غیرت به دلم در زد و رفت
جست برقی و به جان طمع آتش زد و سوخت دی که ساغر زده از کلبهٔ من سر زد و رفت
❈۲❈
آتشی سر زد و شدشمع طرب خانهٔ دل مرغ جان آمد و گرد سر او پر زد و رفت
میزد او خود در صحبت چو من از بی‌صبری در تکلیف زدم بر در دیگر زد و رفت
❈۳❈
خواستم در سر مستی شومش دامن‌گیر ناگهان سر زد و دامن به میان بر زد و رفت
آن که ساغر زده از مجلس غیر آمده بود وه که در مجلس ما سنگ به ساغر زد و رفت
❈۴❈
آشکارا به رخ خاکی من پای نهاد سکهٔ مهر من غم زده بر زر زد و رفت
ملتفت گرچه به سمبل شدن صید نشد ناوک افکند و دوید از پی و خنجر زد و رفت
❈۵❈
گفتمش مرغ دلم راست به پا رشتهٔ دراز گرهی بر سر آن زلف معنبر زد و رفت
داغدار تو چنان ساخت که سوزش نرود زان تعافل که برین سوخته اختر زد و رفت
❈۶❈
این ابتر بود که نامد دگر آن آفت جان که ره محتشم بی دل ابتر زد و رفت

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۳۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

mehr shid
2012-02-18T14:50:29
در این غزل غلط تایپی زیاد است مثلا "سمبل" باید باشد" بسمل" و "داغدار تو چنان ساخت" باید باشد "داغدار تو چنان سوخت" و همینطور "این ابتر بود" باید باشد "این بتر بود" و کلمه تعافل هم باید غلط باشد. با تشکر از زحماتی که برای ساختن این سایت کشیده اید