محتشم کاشانی:دل مایل تو شد که سیه رو چو دیده باد خون گشته قطره قطره ز مژگان چکیده باد
❈۱❈
دل مایل تو شد که سیه رو چو دیده باد
خون گشته قطره قطره ز مژگان چکیده باد
جان نیز گشت پیرو دل کز ره اجل
خاری به پای بیهوده گردش خلیده باد
❈۲❈
تن هم نمیکشد ز رهت پا بگفت من
کز سر کشی به دار سیاست کشیده باد
تو قبلهٔ رقیبی و من در سجود تو
کز بار مرگ پشت امیدم خمیده باد
❈۳❈
با آن که میبری همه دم نام مدعی
نام تو میبرم که زبانم بریده باد
با آن که غیر دامن وصلت گرفته است
من زندهام که جیب حیاتم دریده باد
❈۴❈
گر مرغ روحم محتشم از باغ روی تو
دل برندارد از چمن تن پریده باد
کامنت ها