محتشم کاشانی:شبی که بر دلم آن ماه پاره میگذرد مرا شرارهٔ آه از ستاره میگذرد
❈۱❈
شبی که بر دلم آن ماه پاره میگذرد
مرا شرارهٔ آه از ستاره میگذرد
خراش دل ز سبک دستی کرشمهٔ او
به نیم چشم زدن از شماره میگذرد
❈۲❈
دلم بر آتش غیرت کباب میگردد
چو تیرش از جگرپاره پاره میگذرد
ز رخش صبر و شکیبائی آن گزیده سوار
پیاده میکندم چون سواره میگذرد
❈۳❈
مشو به سنگدلیهای خویشتن مغرور
که تیر آه من از سنگ خاره میگذرد
تو ای طبیب ازین گرمتر گذر قدری
بر آن مریض که کارش ز چاره میگذرد
❈۴❈
به صد فسون بتان محتشم ز دین نگذشت
ولی اگر تو کنی یک اشاره میگذرد
کامنت ها