محتشم کاشانی:دی باد چو بوی تو ز بزم دگر آورد چون مجمرم از کاسهٔ سر دود برآورد
❈۱❈
دی باد چو بوی تو ز بزم دگر آورد
چون مجمرم از کاسهٔ سر دود برآورد
از داغ جنون من مجنون خبری داشت
هر لاله که سر از سرخاکم به درآورد
❈۲❈
شیرین قدری رخش وفا راند که فرهاد
با کوه غمش دست به جان در کمر آورد
در بادیه سیل مژهام خار دمایند
تا ناقهٔ او بر من مسکین گذر آورد
❈۳❈
هرچند فلک طرح جفا بیشتر انداخت
در وادی عشق تو مرا بیشتر آورد
امید که از شاخ وصالت نخورد بر
ای نخل مراد آن که مرا از تو برآورد
❈۴❈
بر محتشم از چشم خوشت چون نظر افتاد
خوش حوصلهای داشت که تاب نظر آورد
کامنت ها