گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد که دست حسن ویش صد طپانچه بر رو زد

❈۱❈
چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد که دست حسن ویش صد طپانچه بر رو زد
بر این شکار به صد اهتمام اگرچه کشید شکار بیشه دیگر کمان ولی او زد
❈۲❈
درین سراچه چو جای دو پادشاه نبود یکی برفت و سراپرده را به یک سو زد
ز سیر دل ره او بست تیر دلدوزی که این نهفته از آن گوشه‌های ابرو زد
❈۳❈
ز سحر قوم خبر داد معجز موسی زمانه نقش کزان هر دو چشم جادو زد
ز ناز تا بتوان سنگ در ترازو نه که عشق حسن تو را برد و برتر ازو زد
❈۴❈
تو عذر دلبر نو محتشم بخواه که یار به تازگی ره یاران ز قد دلجو زد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۹۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها