گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود یک جرعه از وصال چشیدیم و بس نبود

❈۱❈
دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود یک جرعه از وصال چشیدیم و بس نبود
شد درد دل فزون که به عیسی دمی چنان دل خسته‌ای چنین دو نفس هم نفس نبود
❈۲❈
بختم ز وصل یک دمه آن مرهمی که ساخت تسکین ده جراحت چندین هوس نبود
ظل همای وصل که گسترده شد مرا بر سر به قدر سایهٔ بال مگس نبود
❈۳❈
بردی مرا به نقش وفا نقد جان ز دست این دستبرد جان کسی حد کس نبود
در گرمی وصال تمامم بسوختی این نیم لطف از تو مرا ملتمس نبود
❈۴❈
گر پشت دست خویش گزد محتشم سزد جز یک دمش به وصل تو چون دسترس نبود

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۴۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها