محتشم کاشانی:چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ شد از خون گرمم شرر بار تیغ
❈۱❈
چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ
شد از خون گرمم شرر بار تیغ
شدم آن چنان کشته او به میل
که از میل من شد خبردار تیغ
❈۲❈
نه چابکتری از تو هست ای اجل
باو سر فرو آر و بسپار تیغ
چه جائیست کوی تو کانجا مدام
ز در سنگ بارد ز دیوار تیغ
❈۳❈
ازین بزم اگر دفع من واجبست
بنه ساغر از دست و بردار تیغ
شود بر زبان تا وصیت تمام
خدا را زمانی نگهدار تیغ
❈۴❈
شده چشم مست تو خنجر گذار
تو در دست این مست مگذار تیغ
بقا سر بجیب فنا در کشد
اگر برکشد آن ستمکار تیغ
❈۵❈
سگ آن دلیرم که وقت غضب
شود پیش او محتشم وار تیغ
کامنت ها