محتشم کاشانی:باز علم زد ز بیابان عشق کرد جنیبت کش سلطان عشق
❈۱❈
باز علم زد ز بیابان عشق
کرد جنیبت کش سلطان عشق
باز رسید از پی هم کوه کوه
موج قوی جنبش طوفان عشق
❈۲❈
باز صلا زد به دو کون و کشید
فتنهٔ جهان تا به جهان خان عشق
باز به گوش مه و کیوان رسید
غلغله از ساحت ایوان عشق
❈۳❈
باز دل آن فارس مطلق عنان
رخش جنون تاخت به میدان عشق
باز محل شد که به جان بشنوند
مور و ملخ حکم سلیمان عشق
❈۴❈
باز ز معزولی عقل و خرد
دور جنون آمد و دوران عشق
ای دل نوعتهد کنون ز اتحاد
جان من و جان تو و جان عشق
❈۵❈
محتشم ازبهر بتان قتل تو
حکم مطاع است ز دیوان عشق
کامنت ها