محتشم کاشانی:گشته در عشق کار من مشکل مردن آسان و زیستن مشکل
❈۱❈
گشته در عشق کار من مشکل
مردن آسان و زیستن مشکل
طرفهتر آنکه نیست با معشوق
این زمان اختلاط من مشکل
❈۲❈
نه به آن ماه رو نگه دشوار
نه به آن نوش لب سخن مشکل
نه کشیدن به سوی خود گستاخ
سر آن زلف پر شکن مشکل
❈۳❈
نه ز روی دراز دستیها
دستبازی به آن ذقن مشکل
نه لب طفل آرزویم را
زان لبان خوردن لبن مشکل
❈۴❈
چیدن گل میسر است اما
غارت خرمن سمن مشکل
بوسه کم میخورم به کام که هست
راه بردن به آن دهن مشکل
❈۵❈
دستباری است اندکی آسان
لیک از آن سوی پیرهن مشکل
گر یکی خواب گه دو پیکر راست
صحبت تنگ تن به تن مشکل
❈۶❈
محتشم گل به چین و لاله که هست
میوه چیدن درین چمن مشکل
کامنت ها