محتشم کاشانی:بهر دعا از درت چون به درون آمدم قوت نطقم نماند لال برون آمدم
❈۱❈
بهر دعا از درت چون به درون آمدم
قوت نطقم نماند لال برون آمدم
عشق چو بازم به ناز سوی تو خواند از برون
در ز درون بسته بود من به فسون آمدم
❈۲❈
من که زدم از ازل لاف شکیب ابد
از سر کویت ببین رفتم و چون آمدم
زخم امانت بس است مرهم لطفی فرست
داغ مرا کز ازل جسته درون آمدم
❈۳❈
شد در و دیوار او از تن من لاله فام
بس که ز داغ غرقه به خون آمدم
نقد نیازم نزد بر محک امتحان
در نظر درک او بس که زبون آمدم
❈۴❈
محتشم این در نبود جای چو من ناکسی
لیک چو تقدیر بود راهنمون آمدم
کامنت ها