گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:چراغ خود دگر در بزم او بی‌نور می‌بینم بهشتی دارم اما دوزخی از دور می‌بینم

❈۱❈
چراغ خود دگر در بزم او بی‌نور می‌بینم بهشتی دارم اما دوزخی از دور می‌بینم
به خشم است آن مه از غیر و نشان تیر خوفم من که در دستش کمان خشم را پرزور می‌بینم
❈۲❈
نگه ناکردنش در غیر خرسندم چسان سازد که من میل نگه زان نرگس مخمور می‌بینم
به ساحل گر روم بهتر که دریای وصالش را ز طوفانی که دارد در قفا پرشور می‌بینم
❈۳❈
هنوز از آفتاب وصل گرمم لیک روز خود به چشم دور بین مثل شب دیجور می‌بینم
برای غیر گوری کنده بودم در زمین غم کنون تابوت خود را بر لب آن گور می‌بینم
❈۴❈
چسان پیوند برد محتشم در نزع جسم از جان ز دست او کنون خود را به آن دستور می‌بینم

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۴۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها