محتشم کاشانی:رسید نغمه ای از بادهنوشی تو به گوشم که چون خم می و چو ننای نی به جوش و خروشم
❈۱❈
رسید نغمه ای از بادهنوشی تو به گوشم
که چون خم می و چو ننای نی به جوش و خروشم
کجاست نرمی و کیفیتی و نشئه عشقی
که مینخورده از آنجا برون برند به دوشم
❈۲❈
ز خامکاری تدبیر خود فتاده به خنده
خرد چو دید که آورد آتش تو بجوشم
قیاس حیرتم ای قبله مراد ازین کن
که با هزار زبان در مقابل تو خموشم
❈۳❈
قسم به نرگس مردم فریب عشوه فروشت
که آن چه از تو خریدم به عالمی نفروشم
تو بدگمان به من و من برین که راز تو بدخو
بهر لباس که بتوانم به قدر وسع بکوشم
❈۴❈
رسیدصاف به درد و به جاست بانگ دهاده
به این گمان که درین بزم من هنوز بهوشم
عجب که ساقی این بزم محتشم به در آرد
به باده تا به ابد ازخمار مستی دوشم
کامنت ها