محتشم کاشانی:گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم بنمایم به تو کز داغ نهانت چونم
❈۱❈
گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم
بنمایم به تو کز داغ نهانت چونم
هرچه دارم من مهجور ز عشقت بادا
روزی غیر به غیر از غم روز افزونم
❈۲❈
وصلت ار خاصهٔ عاشق نبود روز جزا
لیلی از شوق زند نعره که من مجنونم
خونم آمیخته با مهر غیوری که اگر
بیند این واقعه در خواب بریزد خونم
❈۳❈
دی به دشنام گذشت از من و امروز به خشم
از بدآموزی امروز بسی ممنونم
نامهای خواند و درید آن مه پرکار و برفت
دل به صد راز نهان ماندن آن مضمونم
❈۴❈
محتشم در سخن این خسرویم بس که شده
خلعت آن قد موزون سخن موزونم
کامنت ها