محتشم کاشانی:کو دل که محو نرگس جادو فنت شوم مستغرق نظاره مرد افکنت شوم
❈۱❈
کو دل که محو نرگس جادو فنت شوم
مستغرق نظاره مرد افکنت شوم
چون گشتهای به دشمن ناموس خویش دوست
اینست دوستی که به جغان دشمنت شوم
❈۲❈
از غیرتم برین که به من نیز این چنین
بیقیدوار دوست شوی دشمنت شوم
پا میکشد ز مزرع دل وصل خوشهچین
تا غاقل از محافظت خرمنت شوم
❈۳❈
پیراهن تو قصد تو خواهد نمود اگر
یک جامه وار دور ز پیراهنت شوم
جان هر قدر که بایدت ای دل قبول کن
گر باقیآوری قدری من تنت شوم
❈۴❈
غافل نگردم از پی موری چو محتشم
مامور اگر به ناظری خرمنت شوم
کامنت ها