گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:چند چشمت بسته بیند چشم سرگردان من چشم بگشا ای بلاگردان چشمت جان من

❈۱❈
چند چشمت بسته بیند چشم سرگردان من چشم بگشا ای بلاگردان چشمت جان من
جان مردم را خراشید آن که حک کرد از جفا حرف راحت را ز برگ نرگس جانان من
❈۲❈
تا چرا چشم تو پرخون باشد و از من پرآب میشود کور از خجالت چشم خون‌افشان من
گشت مژگان تو یکدم خون چکان وز درد آن مانده تا روز قیامت خون‌فشان مژگان من
❈۳❈
آن که از عین ستم زد زخم بر آهوی تو مردم چشم مرا خون ریخت در دامان من
ناله‌ات کرد آن چنان زارم که امشب از نجوم آسمان را پنبه در گوش است از افغان من
❈۴❈
تا مرا باشد حیات و محتشم را زندگی ریحت ای گل زان او بادا و دردت زان من

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۴۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها