محتشم کاشانی:رویت که هست صورت چین شرمسار از آن نقشی است دقت ید صنع آشکار ازان
❈۱❈
رویت که هست صورت چین شرمسار از آن
نقشی است دقت ید صنع آشکار ازان
تحریر یافت صورت و زلفت ولی هنوز
در لرزه است خامه صورت نگار ازان
❈۲❈
بر نخل ناز پرور او هرکه بنگرد
یابد کمال قدرت پروردگار از آن
از گلستان او همه کس را به کف گلی است
ما را به سینه خاری و صد خار خار ازان
❈۳❈
مردم ز بیم مرگ به عمرند امیدوار
من ناامید ار نیم امیدوار ازان
در هجر میدهی خبر آمدن به من
دانستهای که صعبتر انتظار ازان
❈۴❈
زین نیلگون خمم به همین شادمان که هست
حسن تو را به شیشهٔ می بیخمار ازان
باقیست یک دمی دگر از عمرم ای طبیب
بگذر ز چارهام که گذشتست کار ازان
❈۵❈
از آهنست سقف فلک گویا که نیست
تیر دعای خسته دلانرا گذار ازان
آورده زور بر دل زارم سپاه غم
ساقی بیار می که برآرم دمار ازان
❈۶❈
میپرورد می فرح انجام محتشم
خمخانهٔ غمش که منم جرعه خوار ازان
کامنت ها