محتشم کاشانی:تا بر سپهر از زر انجم بود نشان دست در نثار تو بادا درم فشان
❈۱❈
تا بر سپهر از زر انجم بود نشان
دست در نثار تو بادا درم فشان
این که در ترقی کار تو بس که هست
ذات تو را بهر سر مو صد نشان ز شان
❈۲❈
بر صاف سلسبیل کشان طعنه میزنند
از دردجرعه کرمت چاشنی چشان
عدلت ز عدل کسری و کی میبرد سبق
به ذلت ز بذل حاتم طی میدهد نشان
❈۳❈
نطق سفیه گفت تو را بارگه نشین
دل بر دهن زدش که بگو پادشه نشان
از زر فشانی تو ره درگهت شده
ممتاز بر زمین چو بر افلاک کهکشان
❈۴❈
زان عهد یاد باد که بیباده محتشم
میشد خوشان ز خوش دلی خدمت خوشان
کامنت ها