گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:سرگرمئی کو تا نهم از کنج عزلت پا برون نوبت زنان از عشق تو آیم به صد غوغا برون

❈۱❈
سرگرمئی کو تا نهم از کنج عزلت پا برون نوبت زنان از عشق تو آیم به صد غوغا برون
چون مرد میدان را زنند از بهر جانبازی صلا سر بر کف و کف بر دهان آیم من شیدا برون
❈۲❈
دهشت شود نو سلسله چون از صف دیوانگان آشفته خو زنجیر خا ایم من رسوا برون
در لشگر عقل و خرد یک مرده صد صف بر درم تا آید از بهر جدل مرد از صف هیجا برون
❈۳❈
کو آتش در دل که من چون دست در جیب آورم از پرتو گیرائیش آرم ید و بیضا برون
صحرای شوری کو کزو چون روی در شهر آمدم صد وحشی اندر پیش پس آیم ازان صحرا برون
❈۴❈
دریای شوری کو که من کوشم چو در غواصیش آخر به جائی در دهم تا حشر ازان دریا برون
خیل بلاصف می‌کشد میدان دم از خون می‌زند همت فرس زین می‌کند من می‌روم تنها برون
❈۵❈
دل میل دارد کز هوس دردیگی اندازد مرا کز تن نیاید یک نفس بی‌آه و واویلا برون
تا کی به دریا جا کنم کز خانه جانانه‌ای دامان استیلاکشان آید به استغنا برون
❈۶❈
بی‌قید طفلی خواهم و عشقی که بازی بازیم از خلوت زهدآورد هر دم به غیرتها برون
هان محتشم نزدیک شد کز رستخیز عشق تو آری قیامت در نظر نارفته از دنیا برون

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۹۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها