گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:این زمین پربلا را نام دشت کربلاست ای دل بی‌درد آه آسمان سوزت کجاست

❈۱❈
این زمین پربلا را نام دشت کربلاست ای دل بی‌درد آه آسمان سوزت کجاست
این بیابان قتلگاه سید لب تشنه است ای زبان وقت فغان وی دیده هنگام بکاست
❈۲❈
این فضا دارد هنوز از آه مظلومان اثر گر ز دود آه ما عالم سیه گردد رواست
این مکان بوده است روزی خیمه‌گاه اهل‌بیت کز حباب اشگ ما امروز گردش خیمه‌هاست
❈۳❈
کشتی عمر حسین اینجا به زاری گشته غرق بحر اشگ ما درین غرقاب بی‌طوفان چراست
اینک قبهٔ پر نور کز نزدیک ودور پرتو گیتی فروزش گمرهان را ره‌نماست
❈۴❈
اینک حایر حضرت که در وی متصل زایران را شهپر روحانیان در زیر پاست
اینک سدهٔ اقدس که از عز و شرف قدسیان را ملجاء و کروبیان را ملتجاست
❈۵❈
اینک مرقد انور که صندوق فلک پیش او با صد هزاران در و گوهر بی‌بهاست
اینک تکیه‌گاه خسرو والا سریر کاستان روب درش را عرش اعظم متکاست
❈۶❈
اینک زیر گل سرو گلستان رسول کز غم نخل بلندش قامت گردون دوتاست
اینک خفته در خون گلبن باغ بتول کز شکست او چو گل پیراهن حور اقباست
❈۷❈
این چراغ چشم ابرار است کز تیغ ستم همچو شمعش با تن عریان سر از پیکر جداست
این سرور سینهٔ زهراست کز سم ستور سینهٔ پر علمش از هر سو لگدکوب بلاست
❈۸❈
این انیس جان پیغمبر حسین‌بن علی است کز سنان‌بن انس آزرده تیغ جفاست
این عزیز صاحب دل ابا عبدالهست کز ستور افتاده بی‌یاور به دشت کربلاست
❈۹❈
این حبیب ساقی کوثر وصی بی‌سراست کز عروس روزگارش زهر در جام بقاست
این سرافراز بلنداختر که در خون خفته است نایب شاه ولایت تاج فرق اولیاست
❈۱۰❈
این سهی سرو گزین کز پشت زین افتاده است جانشین شاه مردان شهسوار لافتاست
این مه فرخنده طلعت کاین زمینش مهبط است قرةالعین علی چشم و چراغ اوصیاست
❈۱۱❈
این در رخشنده گوهر کاین مقامش مخزنست درةالتاج شه دین تاجدار هل اتاست
این دل آرام ولی حق امیرالمؤمنین کامکارانت منی نامدار انماست
❈۱۲❈
این گزین عترت حیدر امام المتقین پادشاه کشور دین پیشوای اتقیاست
پا درین مشهد به حرمت نه که فرش انورش لاله رنگ از خون فرق نور چشم مرتضی است
❈۱۳❈
دوست را گر چشم ازین حسرت نگرید وای وای کز تاسف دشمنان را بر زبان واحسرتاست
مردم و جن و ملک ز آه نبی در آتشند آری آری تعزیت را گرمی از صاحب عزاست
❈۱۴❈
می‌شود شام از شفق ظاهر که بر بام فلک سرنگون از دوش دوران رایت آل عباست
طفل مریم بر سپهر از اشگ گلگون کرده سرخ مهد خود در شام غم همرنگ طفل اشک ماست
❈۱۵❈
خاکسارانی که بر رود علی بستند آب گو نگه دارید آبی کاتش او را در قفاست
تیره گشت از روبهان ماوای شیری کز شرف کمترین جای سگانش چشم آهوی خطاست
❈۱۶❈
ای دل اینجا کعبهٔ وصل است بگشا چشم جان کز صفا هر خشت این آیینه گیتی نماست
زین حرم دامن کشان مگذر اگر عاقل نه‌ای کاستین حوریان جاروب این جنت سر است
❈۱۷❈
رتبهٔ این بارگه بنگر که زیر قبه‌اش کافر صد ساله را چشم اجابت از دعاست
یا ملاذالمسلمین در کفر عصیان مانده‌ام از خداوندم امید رحمت و چشم عطاست
❈۱۸❈
یا امیرالمؤمنین از راندگان درگهم وز در آمرزگارم گوش بر بانک صلاست
یا امام‌المتقین از عاصیان امتم وز رسولم چشم خشنودی و امید رضاست
❈۱۹❈
یا معزالمذنبین غرق کبایر گشته‌ام وز تو در خواهی مرادم در حریم کبریاست
یا شفیع‌المجرمین جرمم برونست از عدد وز تو مقصودم شفاعت پیش جدت مصطفاست
❈۲۰❈
یا امان الخائفین اینجا پناه آورده‌ام وز تو مطلوبم حمایت خاصه در روز جزاست
یا اباعبدالله اینک تشنهٔ ابر کرم از پی یک قطره پویان برلب بحر سخاست
❈۲۱❈
یا ولی‌الله گدای آستانت محتشم بر در عجز و نیاز استاده بی‌برگ و نواست
مدتی شد کز وطن بهر تو دل بر کنده است وز ره دور و درازش رو در این دولتسرا است
❈۲۲❈
دارد از درماندگی دست دعا بر آسمان وز قبول توست حاصل آن چه او را مدعاست
از هوای نفس عصیان دوست هر چند ای امیر جالس بزم گناه و راکب رخش خطاست
❈۲۳❈
چون غبار آلود دشت کربلا گردیده است گرد عصیان گر ز دامانش بیفشانی رواست

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۵ - وله فی مرثیه امام حسین بن علی علیه التحیة والثناء

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ناشناس
2012-05-31T21:09:15
خیلی خیلی ممنون از کاری که می کنید
علی
2013-01-04T16:27:21
با سلام و احترامترکیب بند نیست بلکه قصیده ای است که محتشم آن را سروده است و باید منتقل شود به جای خودشمصراع های اوایل ابیات 6 تا 12 هم غلط است و باید اصلاح شود.موفق باشید
هادی ایزدپناهی
2011-12-12T15:56:11
با سلام. قالب این شعر، ترکیب بند نیست.
م.ع رحیمیان
2010-10-09T15:02:07
با تشکر از کار بسیار زیبایتان،مصراع‌های اول ابیات 6 تا 12 از نظر وزن به نظر غلط می‌رسندالبته درستشان را نمی‌دانم!---پاسخ: متشکر بابت تذکر، لطفاً دوستانی که به نسخهٔ چاپی اشعار محتشم دسترسی دارند، موضوع را تحقیق کنند، نتیجه را اطلاع دهند تا تصحیح شود.
سیدمهدی
2014-10-15T12:17:14
شکل بی غلط این شعر در صفحات 468 تا 472 جلد اول هفت دیوان محتشم کاشانی چاپ مرکز پژوهشی میراث مکتوب به تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی و مهدی صدری بدی صورت به چاپ رسیده:و له فی مرثیه الامام الحسین علیه السلاماین زمین پر بلا را نام دشت کربلاستای دل بی ‌درد آه آسمان سوزت کجاستاین بیابان قتلگاه سید لب تشنه استای زبان وقت فغان وی دیده هنگام بکاستاین فضا دارد هنوز از آه مظلومان اثرگر ز دود آه ما عالم سیه گردد رواستاین مکان بوده است روزی خیمه‌گاه اهل‌بیتکز حباب اشک ما امروز گردش خیمه ‌هاستکشتی عمر حسین اینجا به زاری گشته غرقبحر اشک ما درین غرقاب بی ‌طوفان چراستاینک اینک قبه پر نور کز نزدیک و دورپرتو گیتی فروزش گمرهان را رهنماستاینک اینک بر فراز قبه گلگون پرنیانکش نشان موج خون از جنبش باداینک اینک حایر حضرت که در وی متصلزایران را شهپر روحانیان در زیر پاستاینک اینک سده اقدس که از عز و شرفقدسیان را ملجاء و کروبیان را ملتجاستاینک اینک مرقد انور که صندوق فلکپیش او با صد هزاران در و گوهر بی ‌بهاستاینک اینک تکیه‌ گاه خسرو والا سریرکاستان روب درش را عرش اعظم متکاستاینک اینک زیر گل سرو گلستان رسولکز غم نخل بلندش قامت گردون دوتاستاینک اینک خفته در خون گلبن باغ بتولکز شکست او چو گل پیراهن جوزا قباستاین چراغ چشم ابرار است کز تیغ ستمهمچو شمعش با تن عریان سر از پیکر جداستاین سرور سینه زهراست کز سم ستورسینه پر علمش از هر سو لگدکوب بلاستاین انیس جان پیغمبر حسین‌ بن علی استکز سنان ‌بن انس آزرده زخم جفاستاین عزیز صاحب دلدل اباعبدالله استکز ستور افتاده بی ‌یاور به دشت کربلاستاین حبیب ساقی کوثر وصی شبر استکز عروس روزگارش زهر در جام بقاستاین سرافراز بلند اختر که در خون خفته استنایب شاه ولایت تاج فرق اولیاستاین سهی سرو گزین کز پشت زین افتاده استجانشین شاه مردان شهسوار لافتی استاین مه فرخنده طلعت کاین زمینش مهبط استقرّة العین علی چشم و چراغ اوصیاستاین در رخشنده گوهر کاین مقامش مخزن استدرّة التاج شه دین تاجدار هل اتی استاین دلارام ولیّ حق امیرالمؤمنینکامکار انت منّی نامدار انّماستاین گزین عترت حیدر امام المتقینپادشاه کشور دین پیشوای اتقیاستپا در این مشهد به حرمت نه که فرش انورشلاله رنگ از خون فرق نور چشم مرتضاستدوست را گر چشم از این حسرت نگرید وای وایکز تاسف دشمنان را بر زبان واحسرتاستمردم و جن و ملک ز آه نبی در آتش اندآری آری تعزیت را گرمی از صاحب عزاستمی‌شود شام از شفق ظاهر که بر بام فلکسرنگون از دوش دوران رایت آل عباستطفل مریم بر سپهر از اشگ گلگون کرده سرخمهد خود در شام غم همرنگ طفل اشک ماستخاکسارانی که بر روی علی بستند آبگو نگه دارید آبی کاتش او را در قفاستتیره گشت از روبهان ماوای شیری کز شرفکمترین جای سگانش چشم آهوی خطاستای دل اینجا کعبه وصل است بگشا چشم جانکز صفا هر خشت آن آیینه گیتی نماستزین حرم دامن کشان مگذر اگر غافل نه‌ایکاستین حوریان جاروب این جنت سراسترتبه این بارگه بنگر که زیر قبه‌اشکافر صد ساله را چشم اجابت از دعاستیا ملاذ المسلمین در کفر عصیان مانده‌اماز خداوندم امید رحمت و چشم عطاستیا امام ‌المتقین از عاصیان امتموز رسولم چشم خشنودی و امید رضاستیا مفر المذنبین غرق کبایر گشته‌اموز تو مقصودم شفاعت پیش جدت مصطفاستیا شفیع‌ المذنبین جرمم برون است از عددوز تو در خواهی امیدم در حریم کبریاستیا امیرالمؤمنین از راندگان درگهموز در آمرزگارم گوش بر بانگ صلاستیا امان الخائفین اینجا پناه آورده‌اموز تو مطلوبم حمایت خاصه در روز جزاستیا اباعبدالله اینک تشنه ابر کرماز پی یک قطره پویان بر لب بحر سخاستیا ولی‌الله گدای آستانت محتشمبر در عجز و نیاز استاده بی‌برگ و نواستمدتی شد کز وطن بهر تو دل بر کنده استوز ره دور و درازش رو در این دولت سراستدارد از درماندگی دست دعا بر آسمانوز قبول توست حاصل آن چه او را مدعاستاز هوای نفس عصیان دوست هر چند ای امیرجالس بزم گناه و راکب رخش خطاستچون غبار آلود دشت کربلا گردیده استگرد عصیان گر ز دامانش بیفشانی رواست