محتشم کاشانی:آن کوست قبلهٔ همه کس قبلهجو در او و آن روست قبلهای که کند کعبهٔ رو در او
❈۱❈
آن کوست قبلهٔ همه کس قبلهجو در او
و آن روست قبلهای که کند کعبهٔ رو در او
آیینه ساز چشم من این شیشه ساخته
نوعی که جز تو کس ننماید نکو در او
❈۲❈
ز آب و هوای لطف تو گلزار کام ماست
باغ شکفته صد گل بیرنگ و بو در او
داری دلی که هست محل ملایمت
بد خوئی هزار بت تندخو در او
❈۳❈
کویت چه گلشن است که از دجلههای چشم
جاری تراست خون دل از آب جو در او
باید به آب داد کتابی که هیچ جا
نبود حدیث حرمت جام و سبو در او
❈۴❈
زین کلبه نگذرید تماشائیان که هست
دیوانهای از آن بت زنجیر مو در او
کامنت ها