محتشم کاشانی:گشت دیگر پای تمکینم سبک در راه او صبر بی لنگر شد از شوق تحمل گاه او
❈۱❈
گشت دیگر پای تمکینم سبک در راه او
صبر بی لنگر شد از شوق تحمل گاه او
داد شاه غیرتم تشریف استغنا ولی
راست برقدم نیامد خلعت کوتاه او
❈۲❈
شوق او را خفت تمکین من در خاطر است
من گرانی چون کنم برعکس خاطرخواه او
دل به حکم خویش میباشد چو غالب شد هوس
گرچه عمری اورعیت بود و غیرت شاه او
❈۳❈
شد به چشمم باز شیرین خوش، خوش آن زهر عتاب
کز دم ابرو چکاند حاجب درگاه او
دل ز پابوس سگش گر مهر ننهادی به لب
گوش بگرفتی جهانی از سفیر آه او
❈۴❈
محتشم زود از ره رنجش بدانش پا کشید
ور نه غیرت کنده بود از کین درین ره چاه او
کامنت ها