محتشم کاشانی:شبم ز روز گرفتارتر به مشغلهٔ تو که تا سحر به خیال تو میکنم کله تو
❈۱❈
شبم ز روز گرفتارتر به مشغلهٔ تو
که تا سحر به خیال تو میکنم کله تو
به دفع کردن غیر از درت غریب مهمی
میان سعی من افتاده و مساهلهٔ تو
❈۲❈
نظر در آینه داری و اضطراب نداری
تو محو خویشی و من محو تاب و حوصلهٔ تو
هنوز عهد تو آورده بود دهر به جنبش
که در زمین و زمان بود شور ولولهٔ تو
❈۳❈
به گوش مژده تخفیف ده ز درد سر من
که میبرم دو سه روز این جنون ز سلسلهٔ تو
سئوال کردی و گفتی بگو که برده دلت را
دلم بده که بگویم جواب مسلهٔ تو
❈۴❈
فریب کیست دگر محتشم محرک طبعت
که نیست فاصله در نظمهای بیصلهٔ تو
کامنت ها