گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محتشم کاشانی:رساند جان به لبم روزگار فرقت تو بیا که کشت مرا آرزوی صحبت تو

❈۱❈
رساند جان به لبم روزگار فرقت تو بیا که کشت مرا آرزوی صحبت تو
تو راست دست بر آتش ز دور و نزدیکست که من به خشک وتر آتش زنم ز فرقت تو
❈۲❈
شبی به صفحهٔ دل می‌نگارم از وسواس هزار بار به کلک خیال صورت تو
تو آن ستارهٔ مسعود پرتوی که به است ز استقامت دیگر نجوم رجعت تو
❈۳❈
شود مقابلهٔ کوه و کاه اگر سنجد محبت من مهجور با محبت تو
بلند تا نشود در غمت حکایت من نهفته با دل خود می‌کنم شکایت تو
❈۴❈
به طبع خویشت ازین بیش چون گذارم باز که اقتضای جفا می‌کند طبیعت تو
به دوستی که سر خامه‌ای رسان به مداد ز دوستان چو رسد نامه‌ای به حضرت تو
❈۵❈
خوش آن که سوی وطن بی‌کمان توجه ما کند عنان کشی توسن طبیعت تو
ز نقد جان صله‌اش بخشد از اشارت من به محتشم دهد ار قاصدی بشارت تو

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۱۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها