محتشم کاشانی:هر که دیدم چونی از غم به فغانست که تو یار غیری و فغان من از آن است که تو
❈۱❈
هر که دیدم چونی از غم به فغانست که تو
یار غیری و فغان من از آن است که تو
همچو سوسن به زبان با همه کس در سخنی
وین خسان را همگی حمل بر آن است که تو
❈۲❈
میدری غنچه صفت پردهٔ ناموس ولی
بر من تنگ دل این نکته عیان است که تو
پاکدامانی از آلایش اغیار چو گل
لیک امید من خسته چنان است که تو
❈۳❈
همچو نرگس کنی از کج نظران قطع نظر
زان که از همت صاحب نظران است که تو
گرو از صورت چین بردی و ما را ز پیت
دیده معنی از آن رو نگران است که تو
❈۴❈
میروی وز صف سیمین بدنان هیچ بتی
محتشم را نه چنان آفت جان است که تو
کامنت ها