محتشم کاشانی:به دست دیده عنان دل فکار مده مرا ببین و به چشم خود اختیار مده
❈۱❈
به دست دیده عنان دل فکار مده
مرا ببین و به چشم خود اختیار مده
ز غیرت ای گل نازک ورق چو دامن پاک
کشیدی از کف بلبل به چنگ خار مده
❈۲❈
به رشک دادن من در دو روزه رنجش خود
هزار مست هوس را به بزم بار مده
به غیر کامده زان زلف تابدار به رنج
به غیر شربت شمشیر آبدار مده
❈۳❈
غرور سد نگه شد خدای را زین بیش
شراب ناز به آن چشم پر خمار مده
بز جر منصب فرهادیم بده اما
ز حکم خسرویم سر به کوهسار مده
❈۴❈
هزار وعدهٔ پر انتظار دادی و رفت
کنون که وعده قتل است انتظار مده
گرفته تیغ تو چون در نیام ناز قرار
نوید قتل به جانهای بیقرار مده
❈۵❈
اگر به هیچ نمیارزم از زبون کشیم
به دست چشم سیه مست جان شکار مده
وگر به کار تو میآیم از برای خودم
نگاه دار و به چنگال روزگار مده
❈۶❈
غرض اطاعت حکم است محتشم زین نظم
به طول دردسر آن بزرگوار مده
کامنت ها