محتشم کاشانی:زد به درونم آتش تنگ قبا سواری دست به خونم آلود ماه لقا نگاری
❈۱❈
زد به درونم آتش تنگ قبا سواری
دست به خونم آلود ماه لقا نگاری
دام فریب دل گشت طره دلفریبی
صید شکار جان کرد آهوی جان شکاری
❈۲❈
گرچه به مصر خوبی هست عزیز یوسف
نیست به شهریاری همچو تو شهریاری
نرگس چشمت ای گل میفکند دمادم
در دل چاک چاکم ای مژه خارخاری
❈۳❈
روز و شب از خیالت با دل خویش دارم
کنجی و گفتگوئی صبری و انتظاری
پیش تو چون رقیبان معتبرند امروز
شکر که ما نداریم قدری و اعتباری
❈۴❈
گفته محتشم را زیور گوش جان کن
کز گوهر معانی ساخته گوشواری
کامنت ها