محتشم کاشانی:باز بر من نظر افکنده شکار اندازی به شکار آمده در دشت دلم شهبازی
❈۱❈
باز بر من نظر افکنده شکار اندازی
به شکار آمده در دشت دلم شهبازی
کرده از گوشه کنارم هدف ناوک ناز
گوشه چشم خدنگ افکن صید اندازی
❈۲❈
خون بهای دو جهانست در اثنای عتاب
از لبش خندهای از گوشهٔ چشمش نازی
سخن مجلسیش میکشد از ذوق مرا
چون زیم گر شنوم روزی از آن لب رازی
❈۳❈
به زکات قدمت بر لب بام آی امشب
چون به گوشت رسد آلوده به درد آوازی
چشمت از غمزه مرا کشت و لب زنده نساخت
آخر ای یوسف عیسی نفسان اعجازی
❈۴❈
محتشم دل چو به آن غمزه سپردی زنهار
برحذر باش که واقف نشود غمازی
کامنت ها