محتشم کاشانی:دل را اگر ز صبر به جان آورد کسی به زان که درد دل به زبان آورد کسی
❈۱❈
دل را اگر ز صبر به جان آورد کسی
به زان که درد دل به زبان آورد کسی
در عشق می‌دهند به مقدار رنج گنج
تا تن به زیر بار گران آورد کسی
❈۲❈
کوتاب تیر و ناوک پران که خویش را
در جرگهٔ تو سخت کمان آورد کسی
پیدا شود ز اهل جهان ثانی تو را
گر باز یوسفی به جهان آورد کسی
❈۳❈
بر حرف من قلم شود انگشت اعتراض
تیغ و ترنج اگر به میان آورد کسی
بازار عشق ز آتش غیرت شود چو گرم
کی در خیال سود و زیان آورد کسی
❈۴❈
جان میشود ضمان دل اما نمی‌دهد
حکم آن قدر امان که ضمان آورد کسی
میجوئی از بتان دل من چون بود اگر
ز ایشان به غمزهٔ تو نشان آورد کسی
❈۵❈
هست آن سوار از تو عنان تاب محتشم
او را مگر گرفته عنان آورد کسی
کامنت ها